Jump to ratings and reviews
Rate this book

Ο κλόουν

Rate this book
Through the eyes of a despairing artist, Hans Schnier, who recreates in his pantomimes incidents in people's lives with honesty and compassion, Boll draws a revealing portrait of German society under Hitler and in the postwar years.

340 pages, Paperback

First published January 1, 1963

About the author

Heinrich Böll

607 books1,576 followers
Der deutsche Schriftsteller und Übersetzer gilt als einer der bedeutendsten deutschen Autoren der Nachkriegszeit. Er schrieb Gedichte, Kurzgeschichten und Romane, von denen auch einige verfilmt wurden. Dabei setzte er sich kritisch mit der jungen Bundesrepublik auseinander. Zu seinen erfolgreichsten Werken zählen "Billard um halbzehn", "Ansichten eines Clowns" und "Gruppenbild mit Dame". Den Nobelpreis für Literatur bekam Heinrich Böll 1972; er war nach 43 Jahren der erste deutsche Schriftsteller, dem diese Auszeichnung zuteil wurde. 1974 erschien sein wohl populärstes Werk, "Die verlorene Ehre der Katharina Blum". Durch sein politisches Engagement wirkte er, gemeinsam mit seinem Freund Lew Kopelew, auf die europäische Literatur der Nachkriegszeit. Darüber hinaus arbeitete Böll gemeinsam mit seiner Frau Annemarie als Herausgeber und Übersetzer englischsprachiger Werke ins Deutsche...

Heinrich Böll became a full-time writer at the age of 30. His first novel, Der Zug war pünktlich (The Train Was on Time), was published in 1949. Many other novels, short stories, radio plays, and essay collections followed. In 1972 he received the Nobel Prize for Literature "for his writing which through its combination of a broad perspective on his time and a sensitive skill in characterization has contributed to a renewal of German literature." He was the first German-born author to receive the Nobel Prize since Hermann Hesse in 1946. His work has been translated into more than 30 languages, and he is one of Germany's most widely read authors.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
10,038 (33%)
4 stars
11,008 (36%)
3 stars
6,447 (21%)
2 stars
1,788 (5%)
1 star
648 (2%)
Displaying 1 - 30 of 2,050 reviews
Profile Image for فؤاد.
1,085 reviews2,078 followers
February 16, 2017
یک جایی از عقاید یک دلقک هست، که زن و شوهری که دوست دلقکن، دارن با هم دعوا می کنن، یا همچین چیزی. بعد دلقک برای این که بچه ها سر و صدای این نزاع رو نشنون، به اتاق بچه ها میره و شروع می کنه براشون نمایش اجرا کردن، و بچه ها با شادی دست می زنن و جیغ می کشن و مشاجره بیرون در اتاق رو فراموش می کنن.

نمی دونم آیا خود هاینریش بُل چنین کاری رو انجام داده یا نه. فکر می کنم انجام داده. فکر می کنم توی یه مرافعه، سعی کرده یه بچه رو بخندونه، و بچه با حرارت خندیده و اون هم فکر کرده تونسته حواس بچه رو از دعوای بیرون اتاق منحرف کنه. این صحنه، این جیغ و شادی کردن های بچه ها، به نظر من هم خیلی شیرین می اومد. تا وقتی که خودم مشابهش رو تجربه کردم. من توی اتاق بودم، و دختر بچه دوساله اومد توی اتاق من. برای فرار از نزاعی که بیرون در جریان داشت. با ترس و التماسی پنهان زیر لبخند، گوشه در اتاق رو باز کرد، و وقتی من بهش گفتم بیا تو، انگار یه پناهگاهی پیدا کرده باشه توی یه طوفان، فوری پرید تو. براش فیلم جادوگر شهر اُز رو گذاشتم، و صداش رو تا جای ممکن بالا بردم، تا آوازهای شاد و شنگول کوتوله های شهر اُز، صدای بیرون رو تحت الشعاع قرار بده. دختر بچه دو ساله شادی می کرد و جیغ می کشید و می خندید، ولی یه چیز وحشتناک توی این خنده ها و شادی ش بود. نمیدونم آیا دختر بچه های دوساله می تونن آگاهانه تظاهر کنن؟ فکر نکنم. و همینه که یادآوری ماجرا رو این قدر ب��ام دردناک می کنه. دختر بچه دوساله، ناآگاهانه بیش از حد معمولش شادی می کرد، بیش از حد معمولش می خندید، بیش از حد معمولش بالا و پایین می پرید، انگار بخواد با این شادی کردن ها، دل من رو به دست بیاره تا من هم مثل پدر و مادرش شروع به داد و فریاد زدن نکنم. انگار خودش رو، کم شاد بودن خودش رو باعث نزاع پدر و مادرش می دونست، و حالا سعی می کرد با شادی کردن تا نهایت حد ممکن، این تقصیر رو جبران کنه. نمی دونم. نمی دونم. زیاد سعی کردم خودم رو جای دختر کوچولو بذارم و حال روحیش رو در اون زمان درک کنم. حدس بزنم احساسش رو. یک چیز رو به طور قطع می دونم. این که شادی و خنده های بچه ها توی این شرایط به هیچ وجه شیرین و ��شنگ نیست، بی اندازه دردناک و تلخه.
Profile Image for Ahmad Sharabiani.
9,563 reviews462 followers
July 28, 2021
Ansichten Eines Clowns. c1963 = Opinions of a Clown = The Clown, Heinrich Böll

The Clown is a 1963 novel, by German writer Heinrich Böll.

Hans Schnier is the "Clown" of the novel's title. He is twenty-seven years old, from a very wealthy family. At the beginning of the story he arrives in Bonn, Germany. As a clown, he had to travel across the country from city to city to perform as an artist.

He always sees himself an artist. His home is in Bonn, so he has to stay in hotels when he is not in Bonn. The woman he has been living with, Marie, has left him to marry another man, Zupfner.

Therefore Hans has become depressed. He wants to get Marie back from Zupfner, and also has serious financial problems. ...

تاریخ نخستین خوانش در سال 2001میلادی

عنوان: عقاید یک دلقک؛ نوشته: هاینریش بل؛ مترجم شریف لنکرانی؛ مشخصات نشر تهران، امیرکبیر، کتابهای جیبی، 1349، در 316ص، چاپ سوم، چاپ شانزدهم 1398؛ شابک 9789640014202، موضوع داستانهای نویسندگان آلمان - سده 20م

در سال 1362 با ترجمه: احمد خورسند، انتشارات گلشائی در 297ص؛ قم، یوشیتا، 1387؛ در 288ص؛ شابک 9786229998403؛ چاپ پنجم سال1399؛

در سال 1379 با ترجمه: محمد اسماعیل زاده قندهاری، نشر چشمه در 354ص؛

در سال 1393 با ترجمه: مهدی افشار، نشر «به سخن» در 312ص؛

در سال 1396؛ با ترجمه اسماعیل قهرمانی پور؛ تهران، دبیر، 1396؛ در 311ص؛ شابک 9786005955972؛ چاپ دوم 1398؛

در سال 1396؛ با ترجمه آیدا زنگ زرین؛ تهران، راه معاصر، در 300ص؛ شابک 9786006585369؛

در سال 1396؛ با ترجمه سپاس ریوندی؛ تهران، نشر ماهی، در 300ص؛ شابک 9789642091867؛

در سال 1398؛ با ترجمه طیبه احمدوند؛ در 288ص؛ شابک 9786009926183؛

در سال 1398؛ با ترجمه زهرا صادقی؛ تهران، نیک فرجام، 1398؛ در 272ص؛ شابک 9786226395311؛

در سال 1399؛ با ترجمه سامان نورائی، تهران، آرمان نوباوه، در 358ص؛ شابک 9786227191424؛ چاپ دیگر تهران، انتشارات نارنگی؛ سال1400، در 360ص؛ شابک 9786229827925؛

در سال 1399، با ترجمه رضا زارع؛ تهران، نشر سبو؛ در 256ص؛ شابک 9786229776926؛

در سال 1399، با ترجمه مینا امیری؛ تهران، باران خرد؛ در 244ص؛ شابک 9786226199421؛

در سال 1399، با ترجمه الهام امیری زاده؛ تهران، آندیا گستر؛ در 271ص؛ شابک 9786227152241؛

در سال 1399، با ترجمه ملیکا پشت‌سیمین؛ تهران، آلوس؛ در 262ص؛ شابک 9786008554745؛

و بسیاری دیگر

این داستان را سه بار پشت سر هم خوانده ام، داستان دلقکی به نام «شنیر» است؛ که معشوقه اش «ماری»، او را ترک کرده است، و به همین بهانه، ایشان نیز، دچار افسردگی شده، و بیماریهای همیشگیش «مالیخولیا»، و «سردرد»، افزونتر شده است؛ از اینروی برای تسکین دردهای خویش، به نوشیدن مشروب (نوشیدنی)، روی آورده‌ است؛ به گفته ی خودش «دلقکی که به مشروب روی بیاورد، زودتر از یک شیروانی ساز مست، سقوط می‌کند»؛ تنها دو چیز، دردهای او را تسکین می‌دهند «مشروب» و «ماری»؛ مشروب یک تسکین موقتی است، ولی «ماری» نه؛ اما «ماری» رفته است؛ ...؛ رمان «عقاید یک دلقک»، یکی از قویترین داستانهای عشقی ادبیات نوین است؛ دلقک قادر است حقایق تلخ لحظه ها را گردآوری، و با حرکات و کلمات، آنها را قابل لمس، و امیدها، شادیها و دردهایش را، زیر نقاب صورتک سفید، پنهان کند.؛

نقل برگزیده ها: (تنها یک درمان موقتی وجود دارد و آن الکل است؛ و یک درمان قطعی و همیشگی میتواند وجود داشته باشد و آن «ماری» است؛ «ماری» مرا ترک کرده است و دیگر برنمیگردد؛ حالا هم دلقکی که به می خوارگی بیفتد زودتر از یک شیروانی ساز مست سقوط میکند

یک هنرمند مثل زنی است که کاری جز عشق ورزیدن نمیداند و گول هر نره خر کوچه گرد را میخورد! زنها و هنرمندان بیشتر از هر موجود دیگری آسیب میبینند!؛

وقتی میخواهم به تنهایی برای خودم چیزی در آشپزخانه بپزم؛ احساس از دست رفتگی میکنم؛ دستهایم از فرط تنهایی سست میشوند و احتیاج به باز کردن در قوطی کنسرو و یا شکستن تخم مرغ در تابه مرا به مالیخولیای عمیقی میکشد من نمیتوانم عزب باشم

یک زن قادر است خیلی چیزها را با دستهایش بیان کند، یا اینکه با آنها تظاهر به انجام کاری کند؛ در حالیکه وقتی به دستهای یک مرد فکر میکنم؛ همچون کنده ی درخت بیحرکت و خشک به نظرم میرسند؛ دستهای مردان فقط به درد دست دادن، کتک زدن و یا تیراندازی و چکاندن ماشه ی تفنگ و امضاء کردن میخورند؛ اما به دستان زنان در مقایسه با دستهای مردان باید به گونه ای دیگر نگاه کرد؛ چه موقعی که کره روی نان میمالند و چه موفعی که موها را از پیشانی کنار میزنند

او سعی داشت بگوید، زندگی در جریان است اما من میدانستم که دیگر این زندگی نیست که در جریان است بلکه این مرگ است که ادامه دارد

هدف اصلی کمدی این است که در قالب وجه انتزاعی، چیزی را به مردم عرضه کند که از دل زندگی حقیقی خود آنها آمده است

یک هنرمند شبیه کسی است که تنها عشق ورزیدن بلد است و این عشقش را نثار هر کس و ناکسی میکند

تصمیم گرفته ام دیگر با هیچ کس درباره ی پول و هنر صحبت نکنم؛ هنگامیکه این دو مقوله با هم برخورد میکنند یکی از آنها دچار مشکل میشود، همیشه هنر آن چیزی که شایسته آن است را دریافت نمیکند، یا بیشتر از آن نصیبش میشود.)، پایان نقل

تاریخ بهنگام رسانی 04/04/1399هجری خورشیدی؛ 05/05/1400هجری خورشیدی؛ ا. شربیانی
Profile Image for Agir(آگِر).
437 reviews595 followers
March 11, 2021
description
ئه‌زانم
به جیابوونه‌وه لێت نامرم
به‌لام نازانم چی له ژیان بکه‌م!

ته‌لعه‌ت تاهیر

صادقانه بگم عقاید یک دلقک از آن کتاب ها بود که مرا به خروشیدن و فریاد زدن واداشت
آنچنان که حتی از "هانس شنیر" هم خشمگین تر شدم
و چه فحش هایی که نثار کشیش های کلم خور و زن‌دزد نکردم

با دلی خونین هر لحظه منتظر عکس العمل هانس بودم
اگه هانس فقط یک کشیده محکم می خابوند تو صورت اون آدمای حال بهم زن؛
...چه حالی می داد

هنوز از اونا حالم بهم میخوره
"مخصوصا با خوندن حرفای "روسو
درباره ی قانون های جزمی مسخره شون
...و تجاوزاتش��ن به کوچیک و بزرگ

راستی این بروز خشم، شاید آنقدها هم بد نباشه
ادبیات اینگونه تسلی می بخشد، با دعوت ما به خروشیدن، با همان شور نویسندگان محبوب مان
"اورهان پاموک"

و به قول کازنتزاکیس:
اگر قلب آدمی از عشق یا از خشم لبریز نشود، این را بدان که هیچ کاری در این دنیا صورت نمی گیرد
Profile Image for Vit Babenco.
1,614 reviews4,747 followers
February 10, 2023
The Clown is a story of an outsider and although the novel is satirical it is sad.
“I don’t trust Catholics,” I said, “because they take advantage of you.”
“And Protestants?” he asked with a laugh.
“I loathe the way they fumble around with their consciences.”
“And atheists?” He was still laughing.
“They bore me because all they ever talk about is God.”
“Then what are you?”
“I am a clown,” I said…

Sanctimony of clerics, hypocrisy of politicians: everybody attempts to make believe that there was no past… And the main character is like a fledgling that has fallen out of the nest, he is lost and full of self-pity.
They also know perfectly well that even an unscrupulous artist has a thousand times more conscience than a scrupulous manager, and they possess one all-conquering weapon: the sheer knowledge of the fact that an artist simply cannot help doing what he does: painting pictures, traveling up and down the country as a clown, singing songs, carving something “enduring” out of stone or granite. An artist is like a woman who can do nothing but love, and who succumbs to every stray male jackass. The easiest people to exploit are artists and women, and every manager is from one to ninety-nine per cent a pimp.

Those who pretend are happy and those who don’t want to pretend are miserable.
Profile Image for BlackOxford.
1,095 reviews69.4k followers
November 26, 2023
The Era of Prostitution

Hans, the clown in question, is a petulant, socially awkward, articulate, but persistently sarcastic figure who identifies with both the Germanic Siegfried and the Jewish Christ. Although Protestant, he knows more about Catholic ritual and attitudes than most Catholics. He abhors clerics and their rituals when they pretend to more than aesthetic importance

Hans is an artist who lives for the aesthetics of his craft, which is grounded in the observation of the details of everyday life, the conventions that no one notices but which dominate human existence. "I am a clown," he says, "I collect moments." First he makes these hidden conventions visible, then he subverts them through mockery. He can't help it; this is what he has to do. He calls this his Niebelungen Complex.

As a sort of pronto-hippie, Hans rails against hypocrisy - in the state which ignores the unforgivable crimes of its citizens, of the church which has become a procedural machine concerned with politics rather than love, of the family which prefers conformity to creative expression by its members. He can't condemn however, merely marvel at the ability of his friends and family to deceive themselves. Everything in Germany - culture, politics, meaning - is prostituted - to the Americans, to TV commercialism, to insincere charitable drives.

Injury and emotional trauma force Hans into penury. No one he knows can or will help. He does the only thing possible for someone who finds himself an alien in his own land. At "the age less than thirty" he becomes Christ in the make-up of a clown miming the absurdity of everyday life on the steps of Bonn Central Station. Vox clamans in deserto so to speak.
Profile Image for Lisa.
1,099 reviews3,310 followers
May 24, 2019
“What kind of a human being are you?”
“I am a clown, and I collect moments!”

“I collect moments …” - Hans is an exceptional human being. He is completely subjective in every single action and emotion. He refuses to accept standards and norms that are forced upon him by the establishment, and he always follows his own heart and ethical values.

That spells trouble in the environment of corporate mentality where he grows up.

As a child, he witnesses the collective thinking of his privileged family, adapting wholeheartedly to Nazi Germany not necessarily out of fanaticism, but out of opportunism. He sees his own 16-year-old sister leave forever in the last war effort, and he never forgives his mother for encouraging her to go, to sacrifice herself for the “blood and soil” of Germany. He won’t allow his mother to forget her past later, when she makes a political U-turn and works on a post-war political committee for racial integration. He is terrified by the ease with which other former fanatic Nazis start careers in democratic institutions, and he passionately reminds them of their hypocrisy.

When asked what a clown is, and wherein his comical talent lies, he replies that he shows people an abstract mirror of who they are. The comical effect is based on the recognition of truth underneath the mask. For his profession as a travelling clown, his skill is greatly appreciated, but in real life, he fails brutally because he sees through the mask of corporate thinking.

While the Nazi doctrine looms over his childhood, his worst struggle is against empowered religion in post-war Germany: the all-encompassing Catholic church which dictates social norms and behaviours. Hans loses his partner, a deeply religious and confused young woman, because he can’t fake honest belief and won’t bow to the dictatorship of church and state to satisfy their moral dogma. As he is reluctant to sign a paper promising that his future children will be raised in the Catholic faith, Marie leaves him, under the influence of a whole community of Catholic “advisers”, both priests and laymen. Hans, broken-hearted, has to live with the feeling of having lost his true love to conventional, corporate “morality”. In his eyes, Marie’s marriage to a “trustworthy” Catholic man constitutes adultery and prostitution, as she submits to a sexual relationship to satisfy not her own natural inclination, but society’s idea of correctness.

I found it fascinating to follow Böll’s reflections on how easily ethical values can be turned into their opposite, depending on how you perceive yourself: as part of a corporation (religious or political) or as an individual person with a subjective inclination that doesn’t recognise the boundaries that society sets, according to “objective rules, traditions and standards”.

For Hans, there is nothing heroic in his sister’s forced self-sacrifice for the German Reich, and there is nothing laudable in Marie’s “metaphysical fright” and subsequent choice of a different partner. He - the ridiculous clown - sees the ridiculous in “collective thinking” - if that is not altogether an oxymoron, as groups tend to act without thinking, blindly following the voice of the crowd.

In the end, he is alone, sad and poor, - for success is to be found in the groupthink of established power structures, not in the individual search for freedom of thought and feeling.

He puts on his clown mask, and shows society the empty features of its hideously cracked face.



I didn’t laugh at the Pierrot though. I thought I finally understood my true profession. And there is nothing worse, Hans says, than clowns that laugh at their own performance. It is for the others to sit in groups and to laugh at the sad, lonely clown.
Profile Image for Jim Fonseca.
1,138 reviews7,878 followers
August 26, 2023
Translated from the German, the basic plot is that our protagonist is a high class clown. He doesn't do circuses and children's parties, but union meetings and corporate events. (Must be a German thing!) One of his best shticks, he tells us, is "The Board Room."

description

Our protagonist is also an alcoholic and a snotty rich youth who appears to be rebelling against mom and dad by wooing a Catholic girl. They have cut him off financially. But he eventually "loses her to Catholics" - his words. He doesn't see that his own self-centered alcoholic butt might be part of the problem.

By "Catholics" he means the tightly-knit culture of Catholics at this time in Germany. One could interpret this book as an anti-Catholic novel. By calling this work an anti-Catholic novel, I mean the protagonist dislikes, criticizes and makes fun of Catholic theology and religious customs, and even the dress of religious leaders. (I should say I grew up Catholic but I've moved on. I think the operative phrase is 'recovering Catholic,' lol.)

I'm not sure what the point was of the author writing this book in Germany in 1963 so soon after the horrible German persecution of people of another religious faith. I read several reviews on the web to try to figure this book out and with various conceptual acrobatics reviewers suggest that Boll is critiquing the Catholic culture and church hierarchy that dominated German social and cultural life then. I'm not so sure.

The geographer in me wants to say something about religion in Germany. In contemporary Germany, about 25% of the population is Catholic and about 25% Protestant. The largest group, 40% or so, is made up of those with no religious affiliation, especially concentrated in former East Germany. Catholics are concentrated in southern Germany and on the western edge of the country. Protestants tend to dominate in northern and central Germany. About 10% of the population is of other religions and the largest subgroup is Muslims, many from Turkey, who are mostly urban.

description

Map above from Wikipedia. Predominant denominations in Germany as revealed by the 2011 Census using the self-identification question.
Blue: Protestant plurality
Green: Catholic plurality
Red: Non-religious / unaffiliated plurality
Darker shades indicate a majority between 50 and 75% while the darkest shades indicate a large majority of more than 75%.

Boll had good liberal creds and when he won the Nobel Prize (1972), the award was widely critiqued by conservatives in his own country.

description

In a literary sense, it's a book with good characterization and it holds your attention despite the low level of plot.

Top photo of a West German clown mask on reddit.com
The author (1917 - 1985) on a German stamp from alamy.com

[Pictures added 1/7/2022; edited, map added 8/26/23]
Profile Image for Amir .
588 reviews38 followers
September 18, 2014
بعضی از کتاب‌ها رو میشه تو هر سن و حالی خوند؛ اما بعضی از کتاب‌ها نیاز به زمان دارن. نیاز دارن به این‌که کمی پیرتر بشیم. کمی شکست بخوریم. کمی تحقیر بشیم. کمی آرزوهامون به باد بره. کمی ترک‌مون کنن. کمی با مناسبات جاری جامعه‌مون به مشکل بخوریم. کمی اونی نشه که می‌خوایم. کمی اونی بشه که نمی‌خوایم. و در نهایت کمی خم بشیم.
عقاید یک دلقک یکی از همون کتاب‌هاست.
بخش‌هایی از کتاب تاریخ مصرف‌دار داره؛ حتی برای یه خواننده‌ی آلمانی. اما قسمت‌های اصلی اون و حتی همه‌ی تعارض‌های بین دلقک و کلیسا ملموس و قابل درک هست.
خودش چقدر خوب گفته: «من دلقکم... کارم جمع‌آوری لحظه‌هاست
«
Profile Image for Orsodimondo [in pausa].
2,343 reviews2,276 followers
August 7, 2021
RIDI PAGLIACCIO


Libretto della prima edizione del “Pagliacci” di Ruggero Leoncavallo.1892

Mi guardai nello specchio: i miei occhi erano completamente vuoti, per la prima volta non avevo bisogno di fissarmi allo specchio per una mezz’ora e fare ginnastica facciale per svuotarli. Era il volto di un suicida e quando incominciai a truccarmi il mio volto era il volto di un morto… Un colore triste per una cosa triste, in cui forse c’era posto persino per un clown che si era reso colpevole della più grave colpa per un clown: suscitare pietà.

Hans non ha ancora raggiunto i trent’anni, si mantiene facendo il clown, esibendosi in pubblico, teatri locali e quant’altro. All’inizio della storia ha subito un incidente, si è fatto male a una gamba, deve prendere un periodo di riposo. Ma siccome è reduce da insuccesso, la critica lo ha stroncato, i suoi risparmi ammontano a poco più di un marco, rischia la fame.


”Wrinkles the Clown” film documentario di Michael Beach Nichols. 2019

Eppure Hans viene da famiglia molto ricca, industriali del carbone e derivati. Milionari, all’epoca miliardari.
Solo che sua madre va ben oltre l’avarizia. Ha tirato su la famiglia, i due figli rimasti dopo che la maggiore, ancora adolescente, è stata lasciata libera di arruolarsi e andare a morire contro le forze alleate in nome di un qualche ideale, forse di patria, forse nazista - probabilmente un mix delle due cose – ha tirato su i due figli maschi, il minore dei quali dei prenderà i voti di sacerdote cattolico – nella massima ristrettezza, poco cibo, e di scarsa qualità. Alla faccia della carità cristiana.


James Ensor: L’intrigo. 1890

La storia si svolge nell’arco di poche ore: Hans torna a casa sua a Bonn reduce dalla tournée che lo ha vito precipitare nelle quotazioni e nelle recensioni, precipitare per terra e ferirsi un ginocchio. Poche ore serali durante le quali, spostandosi dalla cucina al salotto al bagno alla porta di casa (riceve la visita del padre venuto a offrire aiuto economico, ma in misura nettamente inferiore alle richieste del figlio), ripercorre la sua vita e le ragioni del dolore che lo ossessiona.

Il termine ossessione è oltremodo appropriato: perché altrimenti non si capisce l’accanimento a non volersi fare una ragione dell’abbandono della sua donna amata. Se ne è andata, l’ha lasciato, perché lui non voleva sposarla in chiesa e non avrebbe voluto essere costretto a crescere la futura prole secondo gli insegnamenti (regole) della chiesa cattolica (sempre quella, maledetta). La giovane donna ha fatto fagotto, s’è presa tutti i vestiti che lui le aveva regalato e personalmente disegnato, e s’è subito sposata con un uomo di fede. Al punto che si dice che proprio durante queste poche ore serali la coppia dovrebbe far ritorno a Bonn dalla luna di miele trascorsa a Roma (visita al papa, non si scappa).


Paul Klee: Stachel der Clown. 1931

Il clown è un attore comico, non iscritto nei registri di nessuna chiesa.
Ad Hans la definizione va a pennello almeno per quello che riguarda la seconda parte: Hans non va per nulla d’accordo con nessuna chiesa – in particolare quella cattolica, che gli ha portato via la moglie – o, meglio, gli ha portato via Maria che lui considerava e trattava come moglie pur non essendo sposati e, quindi, secondo i cattolici, vivendo nel peccato – ma non va neppure d’accordo con la chiesa protestante, o la chiesa comunista.

Per quanto riguarda la prima parte della definizione, Hans è un clown che è un attore comico, ma anche un giocoliere, ma anche un saltimbanco, ma anche un pagliaccio, ma anche e soprattutto un artista.
Hans scrive le sue pantomime, crea i suoi spettacoli, li prova a lungo, li recita e replica in giro per la Germania. Fino a che, come già detto, la fortuna gli gira contro.


Pablo Picasso: Il clown e Arlecchino. 1905

L’incontro col padre, le telefonate, incluso il fratello che in seminario sta per farsi sacerdote, e soprattutto il flusso di coscienza che Böll racconta con brio, ritmo, umorismo tagliente, ampie dosi di sarcasmo, momenti toccanti, si trasforma tutto in un’unica invettiva contro la Germania post-nazista, quella ricostruita dopo la disastrosa guerra mondiale, si allarga ad abbracciare buona parte della società occidentale dell’inizio degli anni Sessanta (il romanzo fu pubblicato nel 1963), una denuncia della morale benpensante, della società borghese ipocrita che vive solo di compromessi e menzogna e convenzioni e opportunismo e...
I clown, si sa, come un tempo i giullari, i pazzi, e forse i bambini, sono la voce più autentica, gli unici che possono svelare quanto il re sia nudo.
Infatti, alla fine, mentre preso dal delirio, ad Hans, anticipatore dell’odierno Joker, non resta che vestire la giubba e infarinare la faccia, e tramutare in lazzi lo spasmo e il pianto, in una smorfia il singhiozzo e ‘l dolor, proprio come a Canio che intona la celebre aria di Leoncavallo.

September 16, 2017
Η ματωμένη ψυχή ενός κλόουν που δεν ήταν άνθρωπος με την ουσιαστική έννοια της ταμπέλας, ήταν συλλέκτης στιγμών, αναμνήσεων, παραπόνων, ονείρων,περιπλανήσεων, ενοχών, παθών, φιλιών, φόβων, αγάπης και προσμονής.

Ένας κουρασμένος παλιάτσος, που μίσησε με πάθος τους θριαμβευτές, τους τροπαιούχους τους χαμαιλέοντες, και τους βολεμένους πολεμολάγνους που προσπάθησαν να πείσουν ότι μετάνιωσαν που συμπαραστάθηκαν σε εγκλήματα, υπό τη φασιστική ηγεσία κάποιων τρελών και ανελέητων.

Όλη αυτή η μεταπολεμική Γερμανία του 1960, μεταβατική και ανισόρροπη, καλυμμένη με κοινωνική ποικιλοχρωμία φασισμού, είναι η βαριά ατμόσφαιρα όπου διαδραματίζεται η ιστορία του κόσμου του παλιάτσου μας.
Ενός κόσμου όλο στροφές απότομες και αλλαγές επιφανειακές.
Ενός κόσμου που δεν είχαν όλοι ίσο μερίδιο στη χαρά, στα λάθη,στην απόγνωση.
Ενός κόσμου που απαγόρεψε εξ αρχής στον μοναχικό μας κλόουν να προβάλει στον τοίχο της ζωή του τα όνειρα της δίκης του ψυχής.

Τον ανάγκασαν να μπει σε ένα τρένο που έτρεχε περισσότερο απο τις συναισθηματικές αντοχές του.
Δεν μπόρεσε να υποφέρει τη ψευτιά της αγορασμένης πίστης, το θάνατο στο βωμό της ειρήνης εν καιρώ πολέμου, την αδιαφορία, την υποκρισία,την ατιμία και την προδοσία σε ολα τα επίπεδα και τα τοπία της ζωή του.

Κατέβηκε απο το τρένο μόλις διαπίστωσε πως είχε αφήσει πίσω του τις πολύτιμες αποσκευές του με ότι τον έντυνε παλιάτσο-άνθρωπο και του επέτρεπε να χρωματίζει τη διαμελισμένη του ψυχή.
Διάλεξε να μείνει μόνος, μακριά απο την αγέλη των υποκριτών και να αγκαλιάσει το δικό του αστέρι, να αισθανθεί το δικό του άνεμο και να καταπιεί μονάχος όλη τη βροχή που του τραγουδούσε για χαρά και αγάπη.

Ο Χανς Σνηρ, ένας εφυέστατος μοναχικός ονειροπόλος νεαρός. Κατάγεται απο τη Γερμανία και είναι γόνος πλούσιας οικογένειας προτεσταντών της Βόννης.

Έχει σταμπάρει ανεξήτηλα την καρδιά του ο πόλεμος που έζησε σαν παιδί, ένα απο τα τρία παιδιά της οικογένειας Σνηρ, που ήταν πλούσια και εξασφαλισμένη σε πόλεμο και σε ειρήνη απο την εκμετάλλευση του λιγνίτη.

Οι γονείς του τσιγκούνηδες, ψεύτες, ρηχοί και αδίστακτοι συμφεροντολόγοι διάγουν βίο μεταπολεμικά δημοκρατικό... μια σοσιαλιστική δημοκρατική πεποίθηση που δεν τους εμπόδισε να ειναι με το μέρος των ναζί κατα τη διάρκεια του πολέμου, και να χάσουν την κόρη τους Εριέττα στέλνοντας τη εθελόντρια υπεράσπισης στα ιερά ναζιστικά-γερμανικά χώματα.

Ο Χανς αποφασίζει να παραιτηθεί απο την οικογένεια και την κοινωνία γενικότερα και να γίνει κλόουν, παλιάτσος, μίμος. Ένας καυστικός χωρατατζής μέσα σε λάσπες και ροδοπέταλα.
Ένας ελεύθερος ρομαντικός και μελαγχολικός καραβοκύρης που αποφάσισε να ταξιδέψει σε άγνωστα πελάγη ακούγοντας τις σειρήνες της αληθινής αγάπης.

Όταν η Μαρί,η μόνη γυναίκα που λάτρεψε μέχρι θανάτου τον εγκαταλείπει μετά απο έξι χρονια ερωτικής συμβίωσης -στο όνομα της χριστιανοσύνης και της δόξης και τιμής που αποκτάει δίπλα σε έναν εξέχοντα ιερωμένο- κανείς μας δεν μπορεί να την κατηγορήσει για την κακομοιριά και την ανοησία της.
Έφυγε απο τον άθεο και παντοτινά δικό της Χανς,για να βολευτεί με έναν ανερχόμενο σε ψυχή και σώμα παλιάτσο του καθολικισμού της Βόννης.

Αυτό ήταν το τελειωτικό χτύπημα για τον απελπισμένο μας κλόουν.
Βαθιά μελαγχολία, αναμνήσεις κοφτερές που ματώνουν την ψυχή, αυτοσαρκασμός, ανείπωτη αγάπη,πίκρα, τόλμη, χιούμορ, απόγνωση, ζήλεια, απελπισία και αυτοκαταστροφή πολτοποιήθηκαν όλα μαζί και βούλιαξαν με το βάρος τους όλα τα καταφύγια της ψυχής του Χανς.
Ο πόνος τον ακολουθούσε παντού και τον μαχαίρωνε, ώσπου τον ρήμαξε.
Ποτέ δεν της κράτησε κακία.
Ως ναυαγός αναζήτησε κάποια λιμανάκια για να ησυχάσει και να κλάψει με την ησυχία του. Δεν τα βρήκε, και όλα έγιναν ακόμη πιο σκληρά. Τον πλήγωσαν, τον μάτωσαν, τον εξόντωσαν στο ασταμάτητο κυνηγητό της φαντασίωσης να ακουμπήσει πάνω στην αγάπη.
Εκείνη όμως έπεσε πάνω του και τον έλιωσε. Τον αποτελείωσε.
Η πραγματικότητα ήταν πολλά νούμερα μεγαλύτερη απο τις αντοχές του.

Ποτέ δεν της κράτησε κακία.
Ποτέ δεν σκέφτηκε να την ξεχάσει σε άλλη αγκαλιά. Του ήταν αδύνατο να γίνει προδότης των ονείρων του.

Παράπονα της κράτησε πολλά.
Πικρά παράπονα μόνο...
με τη σκέψη του συνεχώς επικοινωνούμε μαζί της, προσπαθούσε να της στείλει τα μηνύματα του, τις σκέψεις τους, τις συνήθειες τους, την αγάπη του.
Ποτέ δεν τον άκουσε...

Εκείνος επέμενε κι ολα τα υπόλοιπα μέρη της ζωής του τα πέρασε κάνοντας όνειρα.
Κυνηγώντας παλιές αγαπημένες στιγμές για να τις φυλακίσει στο παρόν και το μέλλον.
Παραπλανήθηκε απο όλα κι απο όλους. Δεν υπήρχε πια νόημα μα ούτε και κάποια ουσία.
Δεν υπήρχε ούτε ελπίδα αφού είχε κλείσει απο μόνος του ολες τις εξόδους κινδύνου.

Ντύθηκε και βάφτηκε την τρέλα του και κατέβηκε ως το σταθμό των τρένων να την περιμένει .... εκεί που κάποτε είχε ξεχάσει τις πολύτιμες αποσκευές των ονείρων του.

Ποτέ δεν μπόρεσε να καταλάβει πως γίνεται να χάνεσαι απο εκείνους που μόνο πολύ, μα πάρα πολύ, αγάπησες.

Καλή ανάγνωση!!
Πολλούς ασπασμούς!!
10 reviews35 followers
January 26, 2014
این کتاب بیان بی نقص سقوط جامعه پیرامون و طغیان یک انسان آزاده بر زندگی و اجنماع است . این شخصیت انقدر متفاوت از انسان های اطرافش هست و بدون ذره ای ریا عمل می کند وحرف می زند که کاملا" از طرف مردم و جامعه طرد شده ، تک تک ما وقتی این کتاب رو می خونیم با او همذات پنداری می کنيم ولي در عمل همین "ما"یی که جامعه رو تشکیل می دیم،اون رو طرد می کنیم . "هانس" از این لحاظ که مثل دیگران مغلوب روزمرگی و همرنگ جماعت نشده بود و آنگونه بود که مي خواست و در ذات بود، من رو ياد "موسو"ی بیگانه انداخت با این تفاوت که در "موسو"ی آلبرکامو اغراق وجود داشت اما "هانس" هانریش بل به عالم واقع نزدیکتر بود
کتاب واقعا" جذاب و پر محتوایی بود ، مخصوصا" فلاش بک هایی که زده بود ایده ی خیلی خوبی بود و متفاوت در اون دوران
Profile Image for Luca Ambrosino.
123 reviews13.6k followers
May 29, 2024
ENGLISH (The Clown) / ITALIANO

«It was dark by the time I reached Bonn, and I forced myself not to succumb to the series of mechanical actions which had taken hold of me in five years of traveling back and forth: down the station steps, up the station steps, put down my suitcase, take my ticket out of my coat pocket, pick up my suitcase, hand in my ticket, cross over to the newsstand, buy the evening papers, go outside, and signal for a taxi. Almost every day for five years I had left for somewhere and arrived somewhere; in the morning I had gone up station steps and down again, in the afternoon down the steps and up again, signaled for a taxi, felt in my pockets for money to pay for my ticket, bought evening papers at kiosks, and savored in a corner of my mind the studied casualness of these mechanical actions. Ever since Marie left me to marry Züpfner, that Catholic, these actions have become more mechanical than ever, but without losing any of their casualness»
Bonn. Hans Schnier, by profession, is a clown, but he also owns the innate art of self-loathing. Particularly, he is constantly haunted by the end of his relationship with Maria. The obsession and the non-acceptance of this abandonment are taking him to reliving his past over and over again, instead of moving on.

Feature of the novel: every character is guilty of something. All is mean. This helps to frame the misery of the post-Nazi Germany.

Vote: 8


description

«Era già buio quando arrivai a Bonn. Feci uno sforzo per non dare al mio arrivo quel ritmo di automaticità che si è venuto a creare in cinque anni di continuo viaggiare: scendere le scale della stazione, risalire altre scale, deporre la borsa da viaggio, levare il biglietto dalla tasca del soprabito, consegnare il biglietto, dirigersi verso l'edicola dei giornali, comprare le edizioni della sera, uscire, far cenno a un tassì. Per cinque anni quasi ogni giorno sono partito da qualche luogo, la mattina ho disceso e salito scale di stazioni, il pomeriggio ho disceso e risalito scale di stazioni, ho chiamato un tassì, ho cercato la moneta nella tasca della giacca per pagare la corsa, ho comperato giornali della sera alle edicole e, in un angolo riposto del mio io, ho gustato la scioltezza perfettamente studiata di questo automatismo. Da quando Maria mi ha lasciato per sposare Züpfner, quel cattolico, il ritmo è diventato ancor più meccanico, senza perdere in scioltezza»
Bonn. Hans Schnier fa il clown di professione, ma possiede anche l'innata arte dell'autocommiserazione. In particolare è costantemente tormentato dalla fine della sua relazione con Maria. L'ossessione e la non accettazione di questo abbandono portano il protagonista a rianalizzare costantemente il proprio passato, invece di superarlo.

Caratteristica del romanzo: ogni personaggio è colpevole di qualcosa. Tutto è meschino. Questo aiuta ad inquadrare meglio la miseria della Germania post-nazista.

Voto: 8

Profile Image for Steven Godin.
2,675 reviews3,000 followers
August 23, 2019
Böll's 1963 novel The Clown, with the main themes being that of love and Catholicism, examines in detail the human condition and the hypocrisy of contemporary German society in repressing memory of the historical past in order to concentrate on material reconstruction. In the book the figure of narrator Hans Schnier (the clown) represents the social conscience of German post-war reality, and through conversations Hans has with those who represent various segments of the community, Böll presents his stark criticism of that world, especially of the institutions of the church and industry. Hans Schnier, who's personal and professional life is faltering returns alone and destitute to his hometown of Bonn and spends most of the time secluded in his small apartment drinking and despairing over the past, whilst making desperate phone calls to family, friends, and acquaintances to borrow money and to try and rally support to reclaim his sweetheart. He lost his common-law wife Marie, the Catholic daughter of an old socialist, to another man, Heribert Züpfner, a Catholic lay functionary, and he simply can't get over the fact. Marie represented for him the calmness and comfort through the hectic life of constant travel, being holed up in hotels, and performing as his career took off. He is now nothing more than an artistic soul suffering greatly in the absence of his only love. Interspersed with the present are his memories of past events, including when Hans and Marie first met as teens, and the loss of his sister. Gradually the chronology of the entire story unfolds, and it's up there with the best German novels I have read. The actions might only span no more than a matter of hours, but it simply never felt that way. This is something similar he did remarkably well in Billiards at Half-Past Nine. The Clown is again clearly a personal work for Böll, and was easily as good, if not better than the other novels I have read by him so far.
Profile Image for Sara Kamjou.
644 reviews414 followers
February 10, 2017
فکر می کنم هر کس تو زندگیش باید یک بار عقاید یک دلقک رو بخونه.
با این کتاب، احساس خواهید کرد چند روزی در ذهن یک آدم دیگه زندگی کردین که واقعا تجربه منحصربه‌فردیه.
غرق کردن خواننده در یک حس مالیخولیایی چیز ساده ای نیست که هر نویسنده ای بتونه از پسش بربیاد و از همین لحاظ، قلم بل برام قابل تحسین بود.
--------------------------------------------------
بهترین جملات کتاب از دید من:
آیا مشغول اجرای یک نمایش بودم یا اینکه تمام آن چیزهایی که اتفاق می‌افتاد واقعیت داشت!
...
مثل یک انسان تارک دنیا زندگی می‌کنم؛ فقط با این تفاوت که من یک تارک دنیا نیستم.
...
هیچکس در این دنیا-چون در بطن موقعیت خاص انسانی دیگر قرار ندارد-نمی‌تواند احساس درستی در مورد بدی یا خوبی مساله‌ای داشته باشد.
...
مردم یا متوجه منظور من می‌شوند یا نمی‌شوند. من یک مفسر نیستم.
...
از تماس گرفتن با کسانی که می‌شناختم هراس داشتم، چون فکر می‌کردم که مردم غریبه احتمالا منظور مرا بهتر می‌فهمند.
...
یک واژه‌ی بسیار زیبا وجود دارد: هیچ. به هیچ فکر نکن.
...
در چشمان او کوچک و تا اندازه‌ای غیرقابل تشخیص می‌شدم، اما در عین حال خودم را می‌شناختم.
...
هرگز نباید سعی در تکرار لحظات داشت، باید آن‌ها را همانگونه که یک بار اتفاق افتاده‌اند، فقط تنها به خاطر آورد.
...
به شکل عجیب و غریبی، با وجود تمام تجارب تلخی که با همنوعان خود پشت سر گذاشته‌ام، آن‌ها را دوست دارم، منظورم انسان‌ها هستند.
...
همیشه می‌گفت: کسی که آواز می‌خواند هنوز زنده است و کسی که گرسنه می‌شود و از خوردن غذاها لذت می‌برد، هنوز از دست نرفته است.
Profile Image for Guille.
882 reviews2,497 followers
May 19, 2019

Lo leí un otoño; un libro triste para una estación que siempre me pone tristísimo.
“Una tristeza como al pensar en los besos dados a muchachas que se han casado con otros.”
Este payaso triste (un tópico, pero qué queréis que os diga) que se aparta de la sociedad en la que ha vivido para observarla y caricaturizarla, esa sociedad de la que abomina, esa sociedad que consiguió vivir y levantarse sobre los cimientos del nazismo a base de olvido e hipocresía (al acabar la guerra todos eran antinazis, como al acabar aquí la dictadura todos eran demócratas), esa sociedad que acaba por engullir a su amada, sufriendo así un abandono total, una doble traición, nos ofrece una imagen de profunda derrota del ser humano.

Como de profunda derrota y tristeza es la imagen final de la novela donde el payaso, mal maquillado, pobremente vestido, está sentado en las escaleras de la estación de tren, por la que su amada debe volver de su luna de miel, cantando canciones profanas, exponiendo su sombrero a la generosidad de los paseantes en el que solo ha podido meter un cigarrillo como reclamo de futuras limosnas, y ve pasar ante sus ojos el bullicio y la disparatada alegría de la fiesta de carnaval.
Profile Image for مجیدی‌ام.
213 reviews142 followers
September 4, 2018
کاش این کتاب رو زودتر می خوندم، مدت ها توی کتابخانه ام خاک می خورد ولی بالاخره تمومش کردم...

عقاید یک دلقک، کتابی بود مثل "آس و پاس ها"ی جورج اورول، کتابی بود که از ابتدا غم داشت و تا خط آخر داستان این غم بسط پیدا کرده بود.
در کتاب آس و پاس ها، مشکل فقط مادی بود، بی پولی و فقر مادی دیده میشد، ولی در عقاید یک دلقک، بجز بحث فقر مالی، قهرمان داستان از عشقی نافرجام هم رنج می برد، عاشق پیشه ای که مدام در جست و جوی جفت خود می کوشید، دلقکی تنها که هم ورشکست شده و هم از خانواده و اطرافین طرد شده و هم روزنامه ها، یک شهر رو بر خلافش بسیج کردن و حالا در بالای تمام این مشکلات، باید به دنبال معشوقه اش هم بگرده! معشوقه ای که بنا به اختلافات مذهبی و شاید مالی ترکش کرده!

بیشتر اگر بخوام بگم، ممکنه داستان رو زیاد لو بدم، دوستانه توصیه میکنم که کتاب رو به هر قیمتی که شده بخونید، حتی اگر شده فقط برای یک بار!
Profile Image for İntellecta.
199 reviews1,703 followers
February 19, 2020
The novel “Ansichten eines Clowns” by Heinrich Böll tells a story about a clown who is concerned about his life because he failed at work and in his private life in the eye of society. The book is very interesting and it portrays the point of view of a poor, desperate young man looking for a way out of the chaos in his life.
Böll has a critical view on society, wealth and poverty, religion, people and politics. The author is a master in uncovering hidden facts about the society. All in all, a lot of contrasts about the society are taken into consideration. An exceptionally good book and it is consequently absolutely recommendable.
Profile Image for Mario the lone bookwolf.
805 reviews5,100 followers
January 3, 2020
This one is ideal to show the overestimation of the classic, upper literature, especially if it is mixed with patriotism and this idealization of "our" author who is treated like a national sanctuary. Yes, a long time ago there weren´t many authors, but one must differentiate between the ones that sold many great books because they were talented and loved by a huge audience and those who got hyped by the decadent establishment and so-called intellectuals. Böll is no bad author, but this work is simple, minimalistic and of average quality, nothing outstanding or unique.

There could be a kind of tutorial to get a Nobel Prize for literature that goes as follows: Just take large, epic topics that have influences on in contrast small, in detail described persons that deal with many inner and outer demons and avoid to be entertaining, funny, logical, have too many settings or follow the thousands of years old rules of good storytelling.

There were so many great authors at any time that never got a Nobel Prize and enriched my life while many Nobel Prize laureates where disappointments. If they had written pure sociological, psychological, philosophical nonfiction books it would have been ok because the reader would have known what to expect from the work. There is so much Zeitgeist that it is difficult to understand without detailed foreknowledge, the often strange writing style, open ends and yes, mumbo jumbo. And it doesn´t make fun to read it, there is no flow kicking in. Kids hate reading because of stuff like this that they are forced to read in school and each country has these ancient works of strange authors in the schedule. Do you know how many of them had really weird views of the world that used to be normal at those time? The joker, on the other hand, is a clown beloved by kids, but comics aren´t good enough for school.

Mark Twain or Jane Austen made real art that is old, but entertaining and timeless. The Nobel Prize, it appears to me, has in many cases always been and more and more become a kind of intellectual self- gratification of readers, writers and the jury. And what may be more difficult, to write a lord of the rings or game of thrones or always similar story about a tearful, mentally unstable person with a cynic world view that is behaving like an arrogant emo kid with severe personality disorder (quite kind always the same)?

A wiki walk can be as refreshing to the mind as a walk through nature in this completely overrated real life outside books:
https://en.wikipedia.org/wiki/The_Clo...
Profile Image for Chadi Raheb.
439 reviews410 followers
February 11, 2019
پانزده فصل از کتاب را گوش کرده ام و دیگر بسم است.
قشنگ بود؟ تا تعریفتان از قشنگی چه باشد
قبلا گفته بودم که هاینریش بل را دوست دارم. هنوز هم سر حرفم هستم
منتها بعد از خواندن این کتاب در سالهای دور و فراموش کردنش حالا که دوباره به سر وقتش رفتم, فهمیدم جهان بینی ام به کلی متحول شده!
قدم به قدم با سوال ها و اما ها و چراهای بزرگی مواجه میشوم که در آن سالهای دور وجود نداشتند.
من طرفدار پر و پا قرص رمان خوانی ام
اما چرا رمان میخوانیم؟
برای تجربه زندگی های نزیسته. برای لمس کردن احساساتی که جز در کتابها نیستند شاید. برای درس گرفتن گاهی.
اگر فضای زندگی تان پروانه ای است و جز مشکلات خرده ریز چیزی برای سر و کله زدن ندارید, اگر مثل یک ربات خالی از بالا پایین های احساس آدمی هستید, حتما توصیه به خواندن این کتاب و هرچه رمان است میکنم بلکه کمی ظرف احساستان تغذیه شود.
اما اگر زندگی تمام درس هایش را مستقیم و بی واسطه به شما میدهد, شما دیگر ربات نیستید و آلردی ظرفتان لبریز است پس بهترین کار دست برداشتن از رمان خواندن و شروع کردن به خواندن کتابهاییست که تفکر و منطق را در آدم زنده کند.

تمام کاری که مغزم بعد از گوش کردن این پانزده فصل از من میخواست این بود که مثل اشنیر بس کنم, تسلیم شوم, زمین و زمان را مقصر بدانم, منفعل باشم, بچسبم به چیزهایی که دیگر نیستند, پایم را بر زمین بکوبم و مدام گریه سر بدهم و واقعیت های تلخ زندگی را به این ترتیب قبول نکنم و در یک کلام, یک بی مسئولیت و لوزر بزرگ باشم که حتا حاضر نیست پای انتخاب هایش محکم بایستد, سهم اشتباهاتش در هر انتخاب را قبول کند و دوباره و دوباره بایستد و قوی تر و سرسخت تر از قبل ادامه دهد.
آیا من به مغزم گوش دادم؟
در حال جنگیدن هستم
من موفق خواهم شد یا مغزم؟
نمیدانم. خواهیم دید.
Profile Image for Pantea saberi.
4 reviews31 followers
August 31, 2010
اگرخیلی وقته تنهایی،اگه دیگه حوصله حرفهای روزمره رو نداری،می خوای خلوت کنی اما از طرفی هم دلت نمی خواد تنها باشی،عقاید دلقک کتاب خوبیه،اینجا یه دلقک هست که زندگی اسفناکش رو برات به بهترین وجه ممکن تعریف می کنه،در بعضی از صفحات کتاب احساس می کنی توی کافه نشستی در حالی که یه دلقک همراه با سردرد و مالیخولیا،داره باهات حرف می زنه واین قدر خوب حرف می زنه که نمی خوای حرفش رو قطع کنی.
Profile Image for Helga.
1,184 reviews315 followers
July 18, 2023
The Clown is an emotionally challenging and exhausting tragedy about the conflict between love and religion.

You can't repeat moments or communicate them...
One should leave moments alone, never repeat them.


He is a twenty seven year old clown. Official description: comedian, no church affiliation.
He is the black sheep of the family and has always had a difficult time fitting in and conform with the laws of the society.
Marie, his partner of many years has left him and gone off with an old friend to re-embrace Catholicism.
Now, after injuring his knee and losing his job he has no one to turn to and no where to go. He has only two alternatives: gutter or palace. Either he should welcome penury or bow to what his friends and family dictate.
But he distrusts Catholics, loathes Protestants and is bored by atheists because all they ever talk about is God.

What kind of a man are you?' he asked. "I am a clown," I said, "and I collect moments..."
Profile Image for Peiman E iran.
1,437 reviews922 followers
June 24, 2022
دوستان گرانقدر، شما خیلی ساده، با ۲۵ فصل نوشته هایِ بی معنی و خاطراتِ صدمن یه غاز در این ک��اب طرف هستید
دلقکی به نام «هانس شنیر» که در خانواده ای پروتستان بزرگ شده است.. خانواده اش از مالکانِ مشهورِ معادنِ ذغال سنگ بودند.. در ۲۱ سالگی با دختری به نام «ماری درکوم» که کاتلویک مذهب است، ازدواج میکند.. حالا عشقِ زندگیش یعنی ماری را از دست داده و باید بودنِ ماری را با مردِ دیگری به نام «هریبرت تسوپفنر» که کاتولیک است، تحمل کند
دلقکی که از سردرد و مالیخولیا رنج میبرد و دوایِ دردش را زنِ از دست رفته اش ماری و یا مشروب میداند... با ورم و دردِ پا، حتی توانِ انجامِ کارهایِ هنری سابق را هم ندارد
با اینکه هانس خانوادۀ ثروتمندی داشته، ولی خساستِ سختی در این خانه وجود داشته و به عنوان مثال آنها هیچوقت نمیتوانستند با شکمِ سیر از سفرۀ غذا بلند شوند.. پ��ر و مادری که با خساست پول روی پول گذاشتند و حالا کسی مثلِ هانس با عقده و حسرتهایِ دورانِ کودکی واردِ دوران جوانی شده است.... خواهرش «هنریته» که عضو ارتش بوده را در جنگ از دست داده و برادرش هم عضو مدرسۀ کشیشها شده.. هانس، خاطراتش را مرور میکند.. حالا دیگر بیکار شده و مشکلاتِ مالی زیادی دارد
جای جای کتاب و خاطرات، مدام تفاوتها و درگیری میانِ پروتستان و کاتولیک را مرور میکند و برایش عجیب است که برادرش لئو، تبدیل به یک کشیشِ کاتولیک میشود.. چیزی جز مسیحیت کاتولیک و پروتستان و کشیش و کم لطفیِ مردم به یکدیگر به سببِ تفاوتِ مذهب و ناملایماتِ زندگی در داستان دیده نمیشود
درکل داستان و مرورِ خاطرات هانس، مسخره و بی معناست.. دل بستن به یک دخترِ خرافاتی و کاتولیک مذهب که حتی تعریف کردنِ اعتقادات و خواسته هایِ دختر هم چندش آور است.. تصور کنید شرط ازدواج این باشد که بچه ها به روش کاتولیک ها تربیت شوند نه پروتستان ها.. هانس از مذهب و کلیسا و هرآنچه شبیه آن است، بیزار شده است... خانواده و جامعه اهمیتی برایش قائل نیستند.. حتی برادرش قوانینِ نابخردانۀ کلیسا را به بودن با هانس ترجیح میدهد.. و هانس با این تفاسیر، یک زندگیِ کولی وار، همراه با درد و سختی و بی پولی را در پیش دارد.. و در پایان باید بگویم، برای فروش و تبلیغِ این کتاب در ایران، بازهم پایِ مافیایِ انتشارات در میان است و افسوس از پولی که در ایران و کتابفروشی ها برای خریدِ چنین کتاب مسخره ای به هدر میرود
------------------------------------------------
جملات انتخاب شده از این کتاب
+++++++++++++++++++++++++++
دلقکی که به مشروب و الکل پناه ببرد، خیلی سریعتر از یک شیروانی سازِ مست، سقوط خواهد کرد
***********************
من یک دلقک هستم که لحظات را جمع آوری میکند
-------------------------------------------------
امیدوارم این ریویو در جهتِ آشنایی با این کتاب، کافی و مفید بوده باشه
«پیروز باشید و ایرانی»
Profile Image for Mahnam.
Author 22 books274 followers
July 23, 2017
عقاید یك دلقك از اون داستان هایی بود كه به مرور برام جالب شد؛ اوایل داستان گرچه میتونستم با هانس همدردی كنم و افكارش هم به من نزدیك بود اما كتاب چیز جدیدی برام نداشت
تا فصلی كه پدر هانس به اپارتمانش میاد و از اونجا تا فصل نیمه اخری واقعا داستان طوری پیش میره كه خواننده كم كم به خود هانس تبدیل میشه ؛ پایان كتاب رو باز زیاد دوست نداشتم انگار یه دفعه نویسنده ما رو می كشید بیرون و ��ور می انداخت؛ خیلی ناگهانی كتاب رو تموم میكنه.
چیزی كه عشق هانس رو دلنشین میكرد این بود كه اون از همون اول تا اخر ماری رو همون طور كه واقعا بود میدیدو باوجود شخصیت خاص خودش، اصلا دچار وهم ایده ال سازی محبوب نبودد، ماری نه زیباترین دختر، نه باهوش ترین دختر، نه فهیم تریم اونا یا شبیه ترین فرد به طرزتفكر هانس بود؛ ماری ماری بود اما هانس از دریچه چشمان اون خودش رو میدید و میفهمید واقعیت داره. هانس با وجود شخصیت خیال پردازش به قدری ماری رو واقعی دوست داره كه حتی نمیفهمه چطور ماری ذره ذره از اون دور میشه. وقتی میگه یعنی الان تسوپفنر تماشا ت میكنه كه چطور در خمیردندون رو باز میكنی؟ دل ادم به درد میاداز اینكه میبینی یك نفر هست انقدر غرق جزییات دلنشین زندگی اما فشار جامعه، مذهب و مسایل انتزاعی همه چیز رو ازش میگیره.
یه جا هانس میگه: هرگز نباید سعی در تكرار لحظات داشت، باید آنها را همانطور كه اتفاق افتاده ��ند، تنها به خاطر اورد
یكی از قشنگترین قسمت های داستا اونجاست كه هانس توضیح میده چطور ادما ایده ال های ذهنیشون رو در خیال زندگی میكنن. مادری كه از فرزندان دور شده و اونا رو از خود رونده، تنهایی قهوه مینوشه و تصور میكنه همه دور و برشن. برادری كه میفهمه ایكاش سال ها پیش، بنابر خواست برادرش با اون چوب ها رو اره كرده بود؛ حالا در ذهنش این اتفاق رو واقعیت میبخشه و چه بسا دلقكی مجروح و دلشكسته كه درخیال خودش. به ایستگاه قطار میره و اواز میخونه و گیتار میزنه و كی میتونه بگه این اتفاق نیفتاده؟ ما توی ذهن خودمون زندگی میكنیم...
Profile Image for brian   .
247 reviews3,610 followers
December 23, 2015
the clown invites us into a few hours of the life of one hans schneir, clown by profession, curmudgeon by temperament. after our drunken atheist clown (with the uncanny ability to smell people through the phoneline) refuses to convert to catholicism, the love o' his life high-tails it the hell outta there for some dull-as-dirt churchgoer. heartbroken, pfennigless, drunk, jobless, and with a knee swollen to the size of a grapefruit, hans takes out his misery and anger the way we all do: inappropriate phone calls to family members, clergymen, and old friends/enemies.

most interesting is how boll keeps the reader constantly shifting between two poles: is hans the ultimate outsider in a corrupt & rotting society, the only one capable of seeing to the core of man's diseased heart...? or is he the crank who demands infallibility from a world of mere human beings? written less than two decades after the closing of auschwitz and dachau the book's relevance extends well beyond the mere personal.

so why only three stars?
well, the enjoyability factor was inconsistent. yeah, the perennial question: must art be enjoyable or entertaining to succeed? i'm not sure. for the most part i'd say yes, but does this, then, give a free pass to reject something which requires the reader/viewer/listener to work too hard? there were passages sections and chapters of the clown which flew by, others were more of a chore. unnecessarily. (<-- that right there's the rub. if a work feels an unnecessary chore, it suffers. if the hard work involved in, say, warhol's sleep, feels integral to the piece, it succeeds. although that might be a bad example: i suspect warhol never intended a soul to actually sit through sleep. the mere fact of its existence is all that matters.)

the best of these stories manage to simultaneously serve as history lesson (and usually illuminate a specific time/place in a way non-fiction can't touch; that is, they allow us to know how it felt to live there rather than hit us with a barrage of cold facts) while also offering some kind of relevance to our own time. one may argue that a work need not reach beyond the barriers of its own pages... i defer to the mozzer:

"Burn down the disco.
Hang the blessed DJ.
Because the music that they constantly play,
IT SAYS NOTHING TO ME ABOUT MY LIFE!"

for a work to transcend itself it must strike out, in some manner, beyond its own self and own time: the specific must translate into some kind of universal. and, yeah, boll's contempt for and irreverence toward the clergy, the military, patriotism, etc, is something universal and attractive; and those big issues of guilt and forgiveness are always relevant... but it doesn't arrive as feeling anything larger than the sum of its parts or more than a very specific anger and/or guilt. why? i'm not sure. as i loathe not understanding how and why i react to something, i'm tempted to come up with some kinda nice-sounding reason and forcefully declare it, but that'd be wildly disingenuous. i'm not exactly sure why boll's work (perhaps its the intentional distance he keeps us from his protagonist? the emotional coldness throughout the book?) didn't punch me in the gut and why, say, genet does. with genet one is immediately struck by how this self professed queer-coward-criminal-traitor-liar-thief running around german occupied france or a prison or palestine or berkeley speaks so directly to his/her life no matter where or when its read. a spectral hand reaches from the grave and across the decades and it matters to me. now. it 'says everything to me about my life'.

but boll fascinates me.
the clown fascinated me.
i'm gonna read billiards at half past nine sometime soon.
Profile Image for پیمان عَلُو.
334 reviews214 followers
Read
September 29, 2020
نمیدانم چرا؟؟؟
اما هربار که درختان ،پشمهای زردشان را سنگ فرش می‌کنند،به لاک خودم میروم و پر میشوم از بغض و درد .
افسردگی تمام وجودم را مثل مته سوراخ می‌کند.
شما را نمی‌دانم اما هربار که روحم پریود می‌شود سعی میکنم بیشتر اذیتش کنم تا آرام شود.
اگر روحم دارد درد می‌کند سعی میکنم کمانچه کلهر یا صدای احمد کایا را به خوردش بدهم تا آنقدر بگا برود که بفهمد اینجا رئیس منم!!


این بار هم سعی کردم برگردم به گذشته ،تقریبا ۱۵ ساله بودم که عقاید یک دلقک را خواندم،دوره ای که نمیدانستم گذاشتن و رفتن چه دردی دارد!
انسان نه قادر به تکرار لحظات است و نه قادر به بیان آنهاست.حرف زدن درباره‌ی چنین لحظاتی اشتباه محض است و تکرار آن چیزی جز انتحار و خودکشی نیست.
میخواهم خودکشی کنم...

دقیقا سالهایی بود که به هیچ فکر میکردم یا راستش را بخواهید هیچ فکری نداشتم...
تا اینکه یک روز دیدمش...
گفتم:دوستت دارم
گفت:خب
گفتم:تو را می‌خواهم و نمی‌دانم آیا می‌توان به زنی جمله‌ای زیباتر و خوشایند تر از این گفت یا نه؟؟

و رفت.



تازه یاد گرفته بودم محبت و صمیمیت را نمی‌شود با زور به خورد مردم داد.
اما هنوز هم نمیدانم چرا رفت...
شاید کسی عکسی از من داخل حوض استفراغ را به او نشان داد یا شاید هم داخل حوض مدفوع ...
وگرنه نمیتواند دلیل دیگری برای رفتن داشته باشد .
بعد از رفتنش در تمام نظم زندگی‌ام خلل ایجاد شد.

شاید تا به حال شنیده باشید که برای هر انسانی در زندگی یک شانس وجود دارد ،شانسی که مسیحیان آن را لطف و مرحمت الهی می‌نامند.
ولی فکر کنم من بی‌دین باشم.

امیل زولا جمله‌ی قشنگی دارد که میگوید:
{ ویولانت هنوز عشق را نمی‌شناخت.کمی پس از آن به رنج عشق دچار شد،که تنها شیوه شناخت «عشق»است.}

یا استاد محمدرضا شفیعی کدکنی ،که می‌گوید:
از زلزله و عشق خبر کس ندهد ،
آن لحظه خبر شوی که ویران شده ای …


بدجور ویران شده‌بودم ،جالب ترین چیزی که از آن دوران در خاطرم مانده،مادرم بود که حتی نمی‌دانست میشود اینقدر کسی را دوست داشت که نیست.
مادرم بشدت سنتی بود و فکر کنم دائما با خودش میگفت نکند شیطان درون وجودش رخنه کرده؟؟؟
کاش زمانی برسد که مادران درک کنند وقتی یک نفر را دوست داری و می‌رود یعنی چه!؟

روزی به خانه آمدم چشمانم مثل همیشه پرسپولیسی بودند،مادرم گفت:چته.
سمت چپ سینه‌ام را نشانش دادم و گفتم اینجا وضعش خراب است.
گفت:خدای من یعنی قلبت ناراحت است؟؟؟
گفتم:بله قلبم.
گفت:فورا به دکتر رحیمی زنگ میزنم تا در مطب یک وقت برایت بگیرم،می‌دانی که دکتر رحیمی بهترین م��خصص قلب است.
گفتم:تو منظورم را درست متوجه نشدی!
شاید بهتر بود میگفتم روح و روانم.
 




تمام آن خاطرات رابطه مستقیمی با نارنجی شدن هم دارند.نارنجی که می‌شود تمام روحم درد می‌کند،اینبار نه به کلهر پناه بردم و نه به کایا ...
برگشتم تا کتابی را که در پانزده سالگی تمام کرده بودم با روح و روانم لمس کنم،
صادق خان هدایت میگفت:
کسی که دردی ندارد چطور می‌تواند کارهای من را درک کند .
چقدر خوب میگفت صادق خان..
حالا راحت می‌توانم با دلقکی امپاتی برقرار کنم که مالیخولیایی شده از همان ها که نوشافرین در سال‌بلوا شده بود....
دوست دخترش با یک نفر دیگه رو هم میریزد و ماه عسل می‌رود.
زندگی دلقک بی‌دینی که بعد از رفتن ماری تمام زندگی‌اش خراب می‌شود...
خیلی غمگین تر از لوده‌ای مثل من و توست.
Profile Image for Mohammad Hrabal.
371 reviews262 followers
September 1, 2021
دلقکی که به مشروب و الکل پناه ببرد، خیلی سریع‌تر از یک شیروانی ساز مست سقوط خواهد کرد. ص 9 کتاب
مثل همیشه مادرم بوی هیچ چیز نمی‌داد. یکی از اصول زندگی‌اش این بود که "یک زن به هیچ وجه نباید بوی چیزی بدهد." شاید به همین دلیل بود که پدرم برای خودش یک معشوقه‌ی زیبا گرفته بود که به هیچ وجه از خود بویی پخش نمی‌کرد، اما قیافه و سر و وضعش طوری بود که آدم خیال می‌کرد باید زن خوش‌بویی باشد. ص 44 کتاب
هیچ کس در این دنیا- چون در بطن موقعیت خاص انسانی دیگر قرار ندارد- نمی‌تواند احساس صحیح و درستی در مورد بدی یا خوبی مسئله‌ای داشته باشد. ص 48 کتاب
"اگر من هنوز آنقدر ایمان و شهامت می‌داشتم که بتوانم در این دنیا کاری انجام دهم، می‌دانی آن وقت چکار می‌کردم؟" گفتم: "نه نمی‌دانم." او که دوباره برافروخته بود، گفت: "جامعه‌ای را تشکیل می‌دادم که در آن فقط از کودکان ثروتمندان نگهداری و مراقبت شود، چون آدم‌های احمق و بی‌شعوری هستند که همیشه واژه‌ی غیر اجتماعی را برای فقرا به کار می‌برند." ص 66 کتاب
تصور می‌کنم حتی چشم‌های شیطان هم به تیزی چشم‌های همسایگان نیست. ص 70 کتاب
گمان نمی‌کنم هیچ انسانی در دنیا قادر به درک یک دلقک باشد، حتی یک دلقک هم نمی‌تواند دلقک دیگری را خوب بشناسد. ص 130 کتاب
علت علاقه‌ی من به فیلم‌های مخصوص اطفال شش ساله این است که در این فیلم‌ها رذالت‌های مخصوص بزرگسالان، کینه، زنا و طلاق جایی ندارند. ص 131 کتاب
حتی پاپ هم با تمام دانش، آگاهی و کهولتش چیزهایی از یک دلقک را در وجودش دارد. ص 250 کتاب
انسان بایستی بعضی کارهای حتی به ظاهر احمقانه را فورا و بدون تفکر و تعمق انجام دهد. ص 252 کتاب
یک زن قادر است خیلی چیزها را با دست‌هایش بیان کند یا اینکه با آنها تظاهر به انجام کاری کند، در حالی که وقتی به دست‌های یک مرد فکر می‌کنم، همچون کنده‌ی درخت بی‌حرکت و خشک به نظرم می‌رسند. دست‌های مردان فقط به درد دست دادن، کتک زدن، طبیعتا تیراندازی و چکاندن ماشه‌ی تفنگ و امضا می‌خورند. ص 281 کتاب
هرگز نباید سعی در تکرار لحظات داشت، باید آنها را همان گونه که یک بار اتفاق افتاده‌اند، فقط تنها به خاطر آورد. ص 290 کتاب
یک هنرمند مرگ را همیشه با خود یدک می‌کشد، درست مانند کشیشی که همیشه کتاب مقدس را با خود حمل می‌کند. ص 331 کتاب
خانم وینکن همیشه می‌گفت: "کسی که آواز بخواند هنوز زنده است. و کسی که گرسنه شود و از خوردن غذا لذت ببرد، هنوز از دست نرفته است." ص 334 کتاب
مردم ثروتمند در مقایسه با مردم فقیر خیلی بیشتر هدیه دریافت می‌کنند، و اگر هم مجبور به خرید چیزی باشند، اغلب اوقات این لوازم را به قیمت ارزان‌تر دریافت می‌کنند. ص 338 کتاب
من یک دلقک هستم که لحظات را جمع آوری می‌کند. ص 344 کتاب
Profile Image for Great-O-Khan.
318 reviews104 followers
February 15, 2023
Ich habe einiges von Heinrich Böll gelesen, aber "Ansichten eines Clowns" fehlte bisher. Ich bin sehr froh, dieses nun nachgeholt zu haben. Der "Clown" ist ein großartiger Roman und zurecht ein Klassiker der frühen Bundesrepublik.

Hans Schnier ist 27 Jahre alt und lebt in Bonn, wenn er nicht gerade als Clown unterwegs ist. Seine Karriere als Berufsclown scheint gescheitert. In den dreieinhalb Stunden, die die Handlung des Romans umfasst, nimmt er Kontakt zu Bekannten und zur Familie auf, um an Geld zu kommen. Er blickt auf die gescheiterte Beziehung zu Marie zurück. Der wesentliche Grund für das Scheitern ist für Hans der Druck der katholischen Kirche auf das in "wilder Ehe" lebende Paar. Es sind die frühen 1960er Jahre in der Bundesrepublik.

Der Roman ist Gesellschaftskritik, Liebesgeschichte und Familiengeschichte in einem. Er lebt von seiner Atmosphäre, die durch Präzision in Sprache und Konstruktion erschaffen wird. Hans ist verbittert. Trotzdem habe ich das Buch gerne gelesen. Diese Verbitterung hat sich nicht auf mich übertragen. Durch die Empathie des Autors mit seinem Helden entsteht ein Mitgefühl, das nie in Mitleid umkippt.

Die katholische Kirche hat an Relevanz in der Gesellschaft verloren. Der Druck auf unverheiratete Paare ist kaum mehr vorhanden. Ehemalige Nazis, die hohe Positionen in der Nachkriegsgesellschaft einnehmen, sind weitestgehend ausgestorben. Dennoch bleibt das Buch relevant. Das Gedankengut ist in bestimmten Bereichen noch vorhanden. Personen, die am Druck gesellschaftlicher Zwänge zerbrechen, wird es leider wohl immer geben.
Profile Image for Sandra.
944 reviews300 followers
October 5, 2019
Il clown protagonista del romanzo è un accusatore disperato e solitario: accusatore della Chiesa cattolica, della opulenta borghesia tedesca postbellica che si è riciclata da sostenitrice del nazismo a fautrice della democrazia, di sua madre, patronessa di associazioni di volontariato, che non ha versato una lacrima per la morte di sua figlia Henriette mandata al fronte alla fine della guerra, di suo padre, pusillanime e debole, di suo fratello Leo, convertitosi al cattolicesimo e chiuso in un convento, di Maria, la sua ossessione, l’unica donna che abbia mai amato, una fervente cattolica che dopo tanti anni di concubinaggio lo ha abbandonato per sposare un cattolico che le accordi una onesta vita borghese.
Hans, il clown, alla fine è l’unico personaggio capace di esprimere in modo sincero le sue “opinioni”, è l’unico in grado di togliersi la maschera e con ferocia denunciare l’ipocrisia di una Germania che, dopo la seconda guerra mondiale, si è cambiata d’abito per rimanere comunque sempre uguale a sé stessa. Hans, il clown, l’artista fallito, l’uomo tradito, accetta di restare ai margini di questo mondo che lo respinge e dunque, con il naso rosso e il cerone bianco che non riescono a mascherare la sua coscienza, solo e abbandonato, continua a fare quello che sa fare, disperatamente sperare.
Il romanzo non è di stretta attualità per la fotografia misera della Germania dell’epoca (fu scritto nel 1963), ma è un romanzo fondamentale da leggere per i fautori del libero pensiero.
Profile Image for Mahbubeh.
99 reviews26 followers
March 31, 2019
عقاید یک دلقک از اون دسته کتابهاست که کاملا ارزششو داره که دو بار یا حتی بیشتر خونده بشه
بار اول کتاب رو چند سال پیش با ترجمه شریف لنکرانی خوندم. بعدتر که دیدم نشر ماهی کتاب رو دوباره ترجمه و چاپ کرده دلم خواست حتما با این ترجمه بخونمش. چون معمولا نشر ماهی کتاب تکراری چاپ نمیکنه مگر اینکه واقعا نیاز به ترجمه دوباره داشته باشه.
بخوام روراست باشم الان خیلی یادم نمیاد ترجمه دفعه قبلی که خوندم چطور بود یا چه ایراداتی داشت. اما میتونم راجع به این یکی ترجمه (سپاس ریوندی) که خوندم بگم که به نظرم خیلی خوب بود. و اینکه ایرادهای ویرایشی هم تا اونجا که دیدم نداشت چون من اصولا حساسم و سر این موضوع حرص میخورم :)))
در کل اینکه خیلی راضیم دوباره این کتاب رو خوندم و احتمال داره حتی چند سال دیگه برای بار سوم هم بخونمش
Profile Image for Sana.
237 reviews119 followers
February 9, 2024
این دومین باریه که این کتاب رو میخونم چندسال پیش با ترجمه دیگه ای خوندم، دوسش نداشتم
دوباره به این کتاب فرصت دادم با ترجمه ی خوب بازم‌ دوسش نداشتم، شروع کتاب خیلی خوب اما کم کم از ریتم افتاد و فقط خوندم که تموم بشه.

داستان کتاب عقاید یک دلقک در مورد فردی به نام هانس شنیر است که خانواده متمول خود را به دلیل اختلاف در طرز تفکر و تفاوت های مذهبی رها کرده و به عنوان یک دلقک مشغول به کار شده است. او در گذشته یک دلقک مشهور و معروف بوده که در یکی از اجراهایش زمین خورده و زانویش آسیب می بیند. همین آسیب دیدگی سبب می شود که او در شغل خود شکست بخورد و به یک دلقک ساده تبدیل شود.
هانس شنیر در طول کتاب به داستان زندگی خود از دوران کودکی تا زمان حال می پردازد و روایت های خود را به صورت پراکنده تعریف می کند. نحوه آشنایی اش با ماری که اکنون او را تنها گذاشته و رفته است، نحوه شروع کار به عنوان یک دلقک و مشکلات مالی که حالا گریبان گیر او شده اند. هانس فردی بسیار ولخرج است که پس از حادثه ای که برای او اتفاق می افتد هیچ پولی در بساط ندارد و برای کمک با تعدادی از دوستان و آشنایان خود تماس می گیرد.
Displaying 1 - 30 of 2,050 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.