Sign in with Facebook
کیه!؟'s Reviews > پاییز فصل آخر سال است
پاییز فصل آخر سال است
by
by
بسم الله...
وضعیت: لنگ در هوا!ا
اصلا نمی فهمم این کتاب چرا باید جایزه جلال بگیرد! جایزه "گلشیری" می گرفت! خیلی هم برازنده اش بود! خودِ "نسیم مرعشی" هم، حالش را میبرد!ا
چرا بعضی ها تلاش می کنند هر چیزی را در این مملکت از معنا تهی کنند! چرا تن جلال را در گور میلرزانید؟!
قبلا "هرس" را خوانده ام و در این همه سیاه نویسی یک زن در عجبم! استاد نقاشی ام -ابراهیم- در چنین مواقعی می گوید: «چون جز سیاهی چیزی نمی بینیم!»
نسیم مرعشی قلم خوبی دارد، روان می نویسد؛ تکنیک های نگارشی خاص خودش را دارد در نوشتن داستان هایش و فلاش بک هایش عالی است اما آدم های داستان هایش جز سیاهی چیزی نمی بینند! همه بدبختند!ا
می دانید چرا؟ چون آدم هایی را می بیند که هیچ کدام میزان رضایت از زندگی شان سقف ندارد! به هر پله ای برسند، حسرت پله بعدی را می خورند و به همین دلیل احساس بدبختی دارند؛ طبقه ای از قشر تحصیلکرده که خوب میشناسمشان، به هیچ قاعده ای پایبند نیستند اما بی بند و بار هم نیستند؛ وضع ظاهری زندگیشان خوب است اما احساسات خوبی ندارند؛ زندگیشان را در پی رویاهایشان می دوند، دریغ از اینکه سرابی پیش رو دارند؛ مرغ همسایه همیشه برایشان غاز است و همیشه از نگاه کردن به گذشته می ترسند؛ خوشگذرانند اما مملو از احساس یاس و مهمترین چیزی که از زندگیشان می فهمی این است که "خدا" در زندگی هایشان مرده است و این بن بستی است که انسان معاصر با آن روبروست؛ وضعیتی که بهترین تعبیری که می توانم ��رایش پیدا کنم "لنگ در هوا" است و نسیم مرعشی نویسندۀ نمایندۀ این طبقه است که به شدت در حال گسترشند و به همین دلیل "پاییز فصل آخر سال است" با استقبال مواجه شده است.
در کل برشی از زندگی سه دختر جوان است که نه سر دارد زندگیشان و نه ته! گفتم که "لنگ در هوا"!ا
خودش هم لیلاست! دانشجوی مکانیکی که پیانو می نوازد، پی روزنامه نگاری رفته، اهل اهواز است و یک قلب شکسته از یک عشق ناکام دارد! آدم که نباید اینقدر خودش را در نوشته هایش جار بزند!
17/3/00
وضعیت: لنگ در هوا!ا
اصلا نمی فهمم این کتاب چرا باید جایزه جلال بگیرد! جایزه "گلشیری" می گرفت! خیلی هم برازنده اش بود! خودِ "نسیم مرعشی" هم، حالش را میبرد!ا
چرا بعضی ها تلاش می کنند هر چیزی را در این مملکت از معنا تهی کنند! چرا تن جلال را در گور میلرزانید؟!
قبلا "هرس" را خوانده ام و در این همه سیاه نویسی یک زن در عجبم! استاد نقاشی ام -ابراهیم- در چنین مواقعی می گوید: «چون جز سیاهی چیزی نمی بینیم!»
نسیم مرعشی قلم خوبی دارد، روان می نویسد؛ تکنیک های نگارشی خاص خودش را دارد در نوشتن داستان هایش و فلاش بک هایش عالی است اما آدم های داستان هایش جز سیاهی چیزی نمی بینند! همه بدبختند!ا
می دانید چرا؟ چون آدم هایی را می بیند که هیچ کدام میزان رضایت از زندگی شان سقف ندارد! به هر پله ای برسند، حسرت پله بعدی را می خورند و به همین دلیل احساس بدبختی دارند؛ طبقه ای از قشر تحصیلکرده که خوب میشناسمشان، به هیچ قاعده ای پایبند نیستند اما بی بند و بار هم نیستند؛ وضع ظاهری زندگیشان خوب است اما احساسات خوبی ندارند؛ زندگیشان را در پی رویاهایشان می دوند، دریغ از اینکه سرابی پیش رو دارند؛ مرغ همسایه همیشه برایشان غاز است و همیشه از نگاه کردن به گذشته می ترسند؛ خوشگذرانند اما مملو از احساس یاس و مهمترین چیزی که از زندگیشان می فهمی این است که "خدا" در زندگی هایشان مرده است و این بن بستی است که انسان معاصر با آن روبروست؛ وضعیتی که بهترین تعبیری که می توانم ��رایش پیدا کنم "لنگ در هوا" است و نسیم مرعشی نویسندۀ نمایندۀ این طبقه است که به شدت در حال گسترشند و به همین دلیل "پاییز فصل آخر سال است" با استقبال مواجه شده است.
در کل برشی از زندگی سه دختر جوان است که نه سر دارد زندگیشان و نه ته! گفتم که "لنگ در هوا"!ا
خودش هم لیلاست! دانشجوی مکانیکی که پیانو می نوازد، پی روزنامه نگاری رفته، اهل اهواز است و یک قلب شکسته از یک عشق ناکام دارد! آدم که نباید اینقدر خودش را در نوشته هایش جار بزند!
17/3/00
Sign into Goodreads to see if any of your friends have read
پاییز فصل آخر سال است.
Sign In »
Reading Progress
August 21, 2018
– Shelved
August 21, 2018
– Shelved as:
to-read
Started Reading
June 1, 2021
–
Finished Reading
June 5, 2021
– Shelved as:
400
June 5, 2021
– Shelved as:
زندگی-موازی-وطنی
June 5, 2021
– Shelved as:
طاقچه-بینهایت
Comments Showing 1-21 of 21 (21 new)
date
newest »
newest »
message 1:
by
Zahra
(new)
Jun 07, 2021 01:39PM
تعریفشو زیاد شنیدم اما هنوز نخوندمش، با این اوصاف فعلا خوندنشو به تعویق میندازم😬
reply
|
flag
من حتما باید این کتابو بخونم پس. من هم به عنوان یک عضو کوچک در این جامعه ی به ظاهر تحصیل کرده با حرفای شما موافقم ولی نمیشه واقعیت را کتمان کرد. تو وضعیتی که همه دوست دارن فقط از ایران برن هر طوری شده و دانشجوهایی‌که برای نجات پیدا کردن دنبال فرارن. خدایی که تو داستانای معاصر به غایت کمتر شده. با توجه به نوشته ی شما به نظر میرسه خیلی به جایگاه خدا تو زندگی اعتقاد دارین که درسته و نباشه زندگی تهی میشه و به نظرم مشکل دنیای امروز هم نه مشکل همیشه ی بشر همین بوده! قطعا کتابای داستایوفسکی رو خوندین و اونجا هم دقیقا جوری‌از قشر روشنفکر حرف میزنه نزدیک ۱۵۰ سال پیش فک میکنی همین الانو میگه پس انگار سال هاست این حالت هست. شما اینو کنار شرایط پیچیده‌و سخت ایران و همین طور روح شرقی و اختلاط با تفکر غربی که خودش تناقض ها ایجاد میکنه بذاری به نویسنده حق میدی. سیاهی‌جزئی از زندگی امروز شده و تنها روزنه ی امید به نظر میرسه معنویت خدا و دین باشه!
کتاب ابن الحق را هم بخونین فضای بسیار تاریکی داره و من اونو دوست داشتم به نظرم کتاب خوبی بود
Sohrab wrote: "من حتما باید این کتابو بخونم پس. من هم به عنوان یک عضو کوچک در این جامعه ی به ظاهر تحصیل کرده با حرفای شما موافقم ولی نمیشه واقعیت را کتمان کرد. تو وضعیتی که همه دوست دارن فقط از ایران برن هر طوری ..."سیاهی جزئی از زندگی همیشه بشر بوده و به همین دلیل الان بحث شرور در عالم یکی از مباحث اصلی فلسفهء دین هست اما اینکه شما به هر چیزی تو زندگی دست بندازید و بعد به هیچ جایی نرسید باید فکر کنید که یه جای کار ایراد داره، ایرادی که حتما به خود آدم برمیگرده و باید یه مروری تو زندگیت بکنی... بله! اعتقاد به خدا مهمترین عقیدهء زندگی منه اما حالا این اعتقاد چقدر سفت و سخته یه بحث دیگه است... ممنونم که وقت گذاشتید و مطالعه فرمودید...
Sohrab wrote: "کتاب ابن الحق را هم بخونین فضای بسیار تاریکی داره و من اونو دوست داشتم به نظرم کتاب خوبی بود"ا"ابن الوقت" یوسف انصاری؟ اوهوم شنیدم ازش... و باید بخونم ازش... سپاس
Zahra wrote: "تعریفشو زیاد شنیدم اما هنوز نخوندمش، با این اوصاف فعلا خوندنشو به تعویق میندازم😬"میدونی؟ در طول داستان احساس بدی نداری از این همه درد، چون میگی بالاخره معلوم میشه چی میشه... اما روند داستان، روندی نیست که نویسنده براش پایان باز در نظر بگیره... اسپویل: من از قدیم دخترهایی رو که دسته جمعی عاشق یه پسر میشدن و هر چی میدویدن بهش نمیرسیدن رو درک نمی کردم :)
بله دقیقا.ابن الحق یوسف انصاری. اعتقاد به خدا سفت و سخت بودنش خیلی مهمه اما اولین نکته اش برای خود من اینه هر بار به سوال چرا زندگی می رسم می دانم اولین دلیل این است که خدا‌برای دلیلی آفریده است که باید پیدایش کنم! چنگ انداختن در چیزها راهی هست که تا ابد هم پیش‌برود باز پوچ است چون دنیا بازی ای بیش نیست!
چه متن خوبی
Sohrab wrote: "بله دقیقا.ابن الحق یوسف انصاری. اعتقاد به خدا سفت و سخت بودنش خیلی مهمه اما اولین نکته اش برای خود من اینه هر بار به سوال چرا زندگی می رسم می دانم اولین دلیل این است که خدا‌برای دلیلی آفریده است ک..."سفت و سخت بودن این اعتقاد همان درجه ی ایمان میشه که پایبندی و تخمینش کار ساده ای نیست...
Mohammad Sadegh wrote: "چه متن خوبی"سپاس جناب علیزاده که افتخار دادید خوندید و زحمت کشیدید پیام گذاشتید...
متن خواندنی و تحلیل جالبی ارائه کردین ، لطفا بیشتر بنویسین .
Meisam wrote: "متن خواندنی و تحلیل جالبی ارائه کردین ، لطفا بیشتر بنویسین ."ممنونم، لطف دارید؛ امیدوارم همینطور که میفرمایید باشه...ا
سلام کاملا با شما موافقم با این تفاوت که کل کتاب رو نخوندم.
راستش چندین صفحه ای از کتاب رو که خوندم از دنیای تاریکش خلقم تنگ شد و پشیمون شدم از مطالعه ی ادامه ی کتاب!
Shima wrote: "خیلی خوب نوشتین👏"ممنونم؛ لطف کردید خوندید :)
و گودریدز یه حلزونه! پیامتون رو تو نوتیفام نشون نداد که زودتر جواب بدم :(
Shiva wrote: "سلام کاملا با شما موافقم با این تفاوت که کل کتاب رو نخوندم.
راستش چندین صفحه ای از کتاب رو که خوندم از دنیای تاریکش خلقم تنگ شد و پشیمون شدم از مطالعه ی ادامه ی کتاب!"
سلام و رحمت
چقدر خوبه که یه خانمی سرشار از عطر کتاب و بهارنارنج با آدم موافقه :) تازه "بابلی کیجا" هم باشه :)
ریویو رو خوندم، صفحه کتاب رو باز کردم تا ببینم خودم چی نوشته بودم براش، دیدم هیچی ننوشتم، حتی امتیاز هم ندادم. متاسفانه درست حسابی هم یادم نیست چی بود، فقط یادمه وقتی هرس رو خوندم، گفتم صد رحمت به پاییز
هم پاییز فصل آخر سال است و هم هرس رو بسیار دوست دارم. نقطه نظر شما هم جالب بود و با اینکه باهاش مخالفم، برام محترمه. به نظر من این کتاب قرار نبود سر یا ته داشته باشه به قول شما، برش هایی از زندگی 3 دختر رو نشون میده. من خدا رو قبول دارم و توی لحظاتم حسش میکنم، ولی همچنان هم در لحظاتی از زندگی ام به شدت این 3 دختر بودم.
سیده فاطمه wrote: "ریویو رو خوندم، صفحه کتاب رو باز کردم تا ببینم خودم چی نوشته بودم براش، دیدم هیچی ننوشتم، حتی امتیاز هم ندادم. متاسفانه درست حسابی هم یادم نیست چی بود، فقط یادمه وقتی هرس رو خوندم، گفتم صد رحمت به ..."Maryam wrote: "هم پاییز فصل آخر سال است و هم هرس رو بسیار دوست دارم. نقطه نظر شما هم جالب بود و با اینکه باهاش مخالفم، برام محترمه. به نظر من این کتاب قرار نبود سر یا ته داشته باشه به قول شما، برش هایی از زندگی 3..."
ممنونم که وقت گذاشتید و ریویو رو خوندید؛ و ممنونم که خیلی محترمانه مخالفتتون رو اینجا نوشتید و امیدوارم همۀ ما به این بلوغ تحمل مخالف و مقام والای گفتگو برسیم... من هم لحظه هایی از زندگیم مثل این سه تا دختر بودم اما زندگی همش سیاهی نیست، من به قدرت نور در زندگی انسان ها ایمان دارم و نسیم مرعشی در این دو کتاب چشم هایش را به روی نوری که در زندگی وجود دارد بسته است...
سیده فاطمه wrote: "ریویو رو خوندم، صفحه کتاب رو باز کردم تا ببینم خودم چی نوشته بودم براش، دیدم هیچی ننوشتم، حتی امتیاز هم ندادم. متاسفانه درست حسابی هم یادم نیست چی بود، فقط یادمه وقتی هرس رو خوندم، گفتم صد رحمت به ..."کاش نوشته بودی! من که فکر می کنم دوباره خوندنشون شاید قلبم رو کدر کنه!
مال اینه که خیلی از جایزه های وطنی هم لنگ در هوان ... برنده ی خیلی هاشون رو که خونده ام نا امید و سرخورده ام کرده ان از رمان فارسی
