انتشارات شهر قلم با عنوان «لمپی و هیولای خانهی سیاه» چاپش کرده. ترجمه یه کم آشفته بود و به نظر میرسید کتاب خوب ویرایش نشده. داستانش خیلی من رو یاد باانتشارات شهر قلم با عنوان «لمپی و هیولای خانهی سیاه» چاپش کرده. ترجمه یه کم آشفته بود و به نظر میرسید کتاب خوب ویرایش نشده. داستانش خیلی من رو یاد باغ مخفی انداخت. نمیدونم این شباهت عامدانه بوده یا نه؟ در کل جالب بود، مخصوصا اون چند فصل آخر که قشنگ بغضآلود میکرد آدم رو. ...more
هر کتابی که از نادر ابراهیمی میخونم، بیشتر از اینکه فکر کنم "وای چه کتاب خوبی بود"، به این فکر میکنم که یه قدم دیگه به تموم شدن کتابای نادر نزدیک شهر کتابی که از نادر ابراهیمی میخونم، بیشتر از اینکه فکر کنم "وای چه کتاب خوبی بود"، به این فکر میکنم که یه قدم دیگه به تموم شدن کتابای نادر نزدیک شدهم.
Merged review:
هر کتابی که از نادر ابراهیمی میخونم، بیشتر از اینکه فکر کنم "وای چه کتاب خوبی بود"، به این فکر میکنم که یه قدم دیگه به تموم شدن کتابای نادر نزدیک شدهم....more
با وجود جوایز یا نامزدیها و همهچیز، انتظارم خیلی بالاتر بود. ایدهی اولیه خوب بود و داستان هم راحتخوان، اما روندش برای من کمی غیرقابلباور بود. از با وجود جوایز یا نامزدیها و همهچیز، انتظارم خیلی بالاتر بود. ایدهی اولیه خوب بود و داستان هم راحتخوان، اما روندش برای من کمی غیرقابلباور بود. از پایانش هم که اصلا چیزی نمیگم، چون واقعا ناامیدم کرد و حس کردم سرم کلاه رفته. ترجمهی نشر داژو رو خوندم و کیفیت چاپ اصلا خوب نبود. اون وسط یه سری تصاویر بود که نمیدونم مال نسخهی اصلیه یا تو ترجمه اضافه شده، هرچی هست واقعا خجالتآور بود! کیفیت پایین، بیربط به متن... یادمه یک بار در ابتدایی بهمون گفتن اگر تو انشا از احادیث و اشعار استفاده کنیم نمرهی بالاتری میگیریم و یکی از بچهها انشاش دربارهی پاییز رو با حدیث النظافه من الایمان تموم کرده بود. تصاویر این کتاب همچین حسی داشتن، همینقدر بیربط و مسخره....more
در ریویوهای گودریدز چیزهای خیلی خیلی جالبی دیدم که بعضیهاش به ذهنم خطور کرده بود و خیلیها نه. فکر نمیکنم حرف بیشتری برای گفتن داشته باشم که بتونه بدر ریویوهای گودریدز چیزهای خیلی خیلی جالبی دیدم که بعضیهاش به ذهنم خطور کرده بود و خیلیها نه. فکر نمیکنم حرف بیشتری برای گفتن داشته باشم که بتونه به کسی چیزی اضافه کنه....more
عذر میخوام که از این لفظ استفاده میکنم ولی وای، بالاخره از شرش راحت شدم! اول که شروع شد، فکر میکردم قراره عاشقش بشم. موضوع جالب، ایدهی جالب، استعارعذر میخوام که از این لفظ استفاده میکنم ولی وای، بالاخره از شرش راحت شدم! اول که شروع شد، فکر میکردم قراره عاشقش بشم. موضوع جالب، ایدهی جالب، استعارههای جالب. حتی یک شخصیت ایرانی هم داشت! ولی کمکم افتاد تو سرازیری. چندین روزه دارم فکر میکنم، ولی واقعا یادم نمیاد در تمام زندگیم یک کتاب نوجوان تا این حد برام غیرقابلفهم بوده باشه. یعنی من جدا و حقیقتا اصلا مسئله و گره اصلی داستان رو نفهمیدم. بعضی بخشها رو چندین بار خوندم ولی انگار این شخصیتها داشتن به یه زبان فرازمینی حرف میزدن که من اصلا نمیفهمیدمش و در نتیجه نه داستان برام جالب بود و نه علاقهای به شخصیتها احساس میکردم. اواخر دیگه بعد از هر بیست صفحه میرفتم بیست دقیقه استراحت میکردم تا بتونم برگردم و ادامه بدم. نمیدونم ایراد از ترجمه بوده یا نه و هیچ علاقه و انگیزهای هم ندارم که برم و نسخهی اصلی رو چک کنم تا مطمئن شم. خدا رو شکر که دستکم نخریده بودمش، اگر نه الان باید علاوه بر وقتم، حرص ۲۴۰ تومن پول بیزبون رو هم میخوردم. خلاصه که من نمیدونم چی شد که اینطوری شد ولی حیف اون ایده و حیف اینهمه کاغذی که خرج سیصد صفحه از این کتاب شده بود....more
نامزدی نیوبری ترغیبم کرد که بخونمش ولی... نمیدانم. کمی از انتظارم پایینتر بود. به مسائل جالب و مهمی اشاره کرده بود و نمیشه گفت کتاب بد یا ضعیفی بودنامزدی نیوبری ترغیبم کرد که بخونمش ولی... نمیدانم. کمی از انتظارم پایینتر بود. به مسائل جالب و مهمی اشاره کرده بود و نمیشه گفت کتاب بد یا ضعیفی بود، صرفا من خیلی باهاش حال نکردم. من ترجمهی نشر نردبان رو خوندم. کیفیت ترجمه و چاپ خوب نبود. هی فکر میکردم تو دهه هشتاد چاپ شده و نه تو سال ۱۴۰۱. ...more
کتابی که خرجش یه ساعت، حداکثر یه ساعت و نیم بود، چهار روز طول کشید. همهش تقصیر کتاب نبود، من نمیدونم چه مرگم شده اما بالاخره یه بخشش هم تقصیر کتاب بوکتابی که خرجش یه ساعت، حداکثر یه ساعت و نیم بود، چهار روز طول کشید. همهش تقصیر کتاب نبود، من نمیدونم چه مرگم شده اما بالاخره یه بخشش هم تقصیر کتاب بود. من آخرشم نفهمیدم چی شد، خیلی خوشم نیومد ازش. اسمش خیلی جذاب بود، اما من نتونستم با محتواش ارتباط برقرار کنم. بعضی حالتای دختره برام خیلی آشنا و ملموس بود، از روند روایت و موضوعش هم خوشم اومد. اما خب در کل، میگم، درکش نکردم؛ مخصوصا پایانش رو.
Merged review:
کتابی که خرجش یه ساعت، حداکثر یه ساعت و نیم بود، چهار روز طول کشید. همهش تقصیر کتاب نبود، من نمیدونم چه مرگم شده اما بالاخره یه بخشش هم تقصیر کتاب بود. من آخرشم نفهمیدم چی شد، خیلی خوشم نیومد ازش. اسمش خیلی جذاب بود، اما من نتونستم با محتواش ارتباط برقرار کنم. بعضی حالتای دختره برام خیلی آشنا و ملموس بود، از روند روایت و موضوعش هم خوشم اومد. اما خب در کل، میگم، درکش نکردم؛ مخصوصا پایانش رو....more
از یک طرف خجالت میکشم که بعد از اینهمه سال خوندن کتابهای جنایی و کارآگاهی، باز هم اینقدر توی کنار هم گذاشتن قطعههای پازل ضعیفم و از یک طرف هم... از یک طرف خجالت میکشم که بعد از اینهمه سال خوندن کتابهای جنایی و کارآگاهی، باز هم اینقدر توی کنار هم گذاشتن قطعههای پازل ضعیفم و از یک طرف هم... آگاتا کریستیه، چه انتظاری داشتم؟...more
احساس عجیبی بهش دارم. تو این زمانی که نمیتونم خیلی کتاب بخونم و نمیدونم چه بلایی به سرم اومده، از همون جملهی اول جذب این داستان شدم. شخصیت اصلی رو خاحساس عجیبی بهش دارم. تو این زمانی که نمیتونم خیلی کتاب بخونم و نمیدونم چه بلایی به سرم اومده، از همون جملهی اول جذب این داستان شدم. شخصیت اصلی رو خیلی دوست داشتم و نزدیک حسش میکردم. راستش از روند داستان و اتفاقاتش هم بدم نیومد اما... نمیدونم. نمیتونم توضیح بدم. شاید کتاب فوقالعادهای نبوده باشه، ولی به نظرم بهیادماندنی شد. ...more
آیا این کتاب واقعا ۷۰۰ صفحه است؟ همچنان عجیبه که نزدیک یک ماه طول کشید، مخصوصا که داشتم گوش میدادم و نمیخوندم. اتفاقات این جلد واقعا خیلی سنگین بودن.آیا این کتاب واقعا ۷۰۰ صفحه است؟ همچنان عجیبه که نزدیک یک ماه طول کشید، مخصوصا که داشتم گوش میدادم و نمیخوندم. اتفاقات این جلد واقعا خیلی سنگین بودن. به زمان نیاز دارم تا باهاشون کنار بیام.
احتمال لو رفتن داستان: تو فکرم این بود که حرکت مرگخوارها، باید ایدئولوژیک باشه، نه؟ چون اینطوری نبود که پول خاصی در کار باشه. البته خب قدرت هم بود، ولی نه به اون صورت؛ لااقل از دید من. در شرایطی که میدونی خود ولدمورت هر لحظه ممکنه بزنه و تو و خانوادهت و دوستهات و کلا همه رو بکشه، چی مجبورت میکنه باهاش همراهی کنی اگر نه ایدئولوژی؟ ولی از اون طرف، اگر واقعا بحث ایدئولوژی بود، قاعدتا باید افراد بیشتری بعد از سقوطش به دنبالش میرفتن و تلاش میکردن برش گردونن. مثل پسر کروچ یا اون خانومی که همراهش محاکمه شد و اسمش رو یادم نیست؛ اینها کاملا قصد و هدفشون مشخص بود. ولی بقیه چی؟ نمیدانم. ...more
یادم رفت براش ریویو بنویسم. به نظر من کاترین پترسون واقعا نویسنده خوبیه. البته این دومین کتابیه که ازش خوندم، ولی به هر حال کاملا من رو مجاب کرده که سریادم رفت براش ریویو بنویسم. به نظر من کاترین پترسون واقعا نویسنده خوبیه. البته این دومین کتابیه که ازش خوندم، ولی به هر حال کاملا من رو مجاب کرده که سراغ کارهای دیگهش هم برم و فعلا همین کافیه. این کتاب رو دوست داشتم. فکر کنم یکی از معدود کتابهای نوجوانی بود که من بزرگترهاش رو بیشتر از بچههاش دوست داشتم. شخصیت اصلی اول کار خیلی رومخ بود، ولی کمکم خودش رو تو دل آدم جا میکرد. روند رشدش رو میدیدی و متوجه میشدی که چرا اولش طوری رفتار میکرده که خیلی جالب نبوده. فکر میکنم بزرگترین ضعف کتاب، ظرفیتهای ازدسترفتهش بود. شخصیتهایی مثل معلم گیلی یا اون دختره اگنس... اول که سروکلهشون پیدا شد من حس کردم قراره بار داستان و تغییر شخصیت اصلی و همهچیز رو به دوش بکشن، ولی در واقع عملا هیچ تاثیری در پیشبرد داستان نداشتن. در مقابل شخصیتهایی مثل ویلیامارنست و اون آقای پیری که اسمش رو یادم نیست رو داریم که واقعا در داستان نقش مهمی داشتن. خلاصه که از خواندنش لذت بردم. یک ستارهی اضافه هم برای تجربه باهمخوانی....more
بار احساسی این کتاب نسبت به دو جلد قبلی خیلی سنگینتر بود. دوستش داشتم. دارم به وسط کار میرسم و از الان نگرانم که دلم براش تنگ میشه. راستش یک جورهایی بار احساسی این کتاب نسبت به دو جلد قبلی خیلی سنگینتر بود. دوستش داشتم. دارم به وسط کار میرسم و از الان نگرانم که دلم براش تنگ میشه. راستش یک جورهایی خوشحالم که زودتر نخوندمش. من همینجوری هم تمام نوجوانیم حسرت یه مدرسهی شبانهروزی مثل سنتکلر رو میخوردم، حالا فکر کن افسوس هاگوارتس هم به جونم میافتاد... نه ممنونم. ...more