این اولین رمانی بود که از ماشادو دِ آسیس میخواندم و همچنین اولین ترجمهای بود که از آقای عبدالله کوثری میخواندم. رمانی از آمریکای جنوبی و آن حال و هاین اولین رمانی بود که از ماشادو دِ آسیس میخواندم و همچنین اولین ترجمهای بود که از آقای عبدالله کوثری میخواندم. رمانی از آمریکای جنوبی و آن حال و هوای رازآلود و جادویی که پس از مدتها که از خواندن صدسال تنهایی میگذرد، دوباره مرا غرق در لذت کرد، لذت احساسات نابی که فقط یک نویسندهی اهل آمریکای جنوبی میتواند با کلمات وصفاش کند. جانبخشی به اشیا و تفکرات، تشابهات غریب و کماکان دلچسب و ارتباطات خارج متنی، اینها مقولاتیست که که فقط یه نویسندهی سبک رئالیسم جادویی از عهدهی آن برمیآید. البته شاید اطلاق جادویی را با اندکی اغماض بتوان استفاده کرد چون سویهی رئالیستی رمان بیشتر بود تا جادویی. رمان، خاطرات دُن کاسمورو، پیرمردیست تنها و تنها راوی رمان، که به شرح زندگی خود از کودکی تا کنون میپردازد. در این حین تلاشی برای حذف صدای خود ندارد و اتفاقا به صورت تعمدی در جایجای رمان، خواننده را مخاطب قرار میدهد و بدین روش سعی در القای این دارد که شما در حال خواندن زندگینامهای خودنوشت هستید نه رمان. تا جایی که حتی در قسمتی، از یکی از شخصیتهای رمان در صورتی که درحال خواندن این کتاب است، میخواهد از اینجا به بعد رمان را نخواند! لحن رمان طنز است، طنزی که با داشتن جنبهی رئالیستیک در رمان، سویهای سیاه و تلخ پیدا کرده است. اما این موضوع باعث آن نمیشود که جملاتی یا موقعیتهایی لبخند بر لب شما نیاورد. این موضوع قطعا مهر تاییدیست بر ترجمهی شاهکار و بینظیر جناب آقای کوثری که الحق بخوبی از وظیفهی ترجمهی این رمان برآمدهاند و باعث آن شدند تا با تردید کمتری با سایر ترجمههای ایشان روبرو بشوم. دست مریزاد...more
بالاخره از دستِ قیافهی "مارو سر کار گذاشتی"انهی فروشندگانِ اغلب بیحوصلهی کتاب به وقت پرسیدن اینکه آیا کتاب مزخرفات فارسی را دارند یا نه خلاص شدم. بالاخره از دستِ قیافهی "مارو سر کار گذاشتی"انهی فروشندگانِ اغلب بیحوصلهی کتاب به وقت پرسیدن اینکه آیا کتاب مزخرفات فارسی را دارند یا نه خلاص شدم. چرا که در ابتدا خیال میکردند با آنها شوخی دارم و پس از اینکه قیافهی جدی من را میدیدند با اکراه آن را در سیستمشان جستجو میکردند. بماند که پس از خواندن کتاب، طنز شیرین پشت همین نامگذاری هم بر ما روشن میشود و انگشت حیرت میگزیم! نوشتن نظر برای کتابی که دربارهی زبان فارسیست کمی استرسزاست، چراکه ترس از غلط نگارشی داشتن را بیشتر حس میکنم پس از خواندن برخی اشتباههای روزنامهها و افراد شناخته شده که در این کتاب جمعآوری شده است! هرچند اغلب آنها را در مدت چندین سال در وبلاگ خوابگرد که متعلق به خود آقای شکراللهی است خوانده بودم، اما خواندن یکبارهی آنها در یک کتاب لطفی دیگر داشت. از نثر شیرین همراه با طنز نویسنده که به نظرم بهترین روش برای نقد و آموزش است که بگذریم، اشارات گاه و بیگاه نویسنده به اتفاقات روز آن ایام خالی از لطف نبود. کتابی خوب برای یافتن ریشهی برخی ضربالمثلها و کنایات و همچنین برخی نکات ویراستاری آموزنده که به گوش جان نیوش کردم و امیدوارم کماکان شاهد چنین نوشتههای نغز از آقای شکراللهی چه در وبلاگشان و چه به صورت کتاب باشم. کتابی عالی برای همهی ادبیات دوستان مخصوصا علاقهمندان زبانِ فارسی....more