کتاب رعد در آسمان بیابر، با نام دوم «تاریخ شفاهی مبارزه امنیتی با سازمان مجاهدین خلق(۱۳۵۷-۱۳۶۷)٬ مصاحبههای شفاهی با مامورین امنیتی است که در دهه شصت جوانانی بودند مثل خیلی از شما با سنین بسیار کم، که با لطف خدا سد محکمی در مقابل خائنین و منافقین شدند و آنها را در هم شکستند. به دلیل شفاهی بودن مصاحبات نوشته بسیار روان است، مامورین امنیتی هم که حالا سنی ازشان گذشته خیلی راحت و بدون سانسور صحبت میکنند که صراحت کلامشان خود دلیلی بر صحت گفتههاشان برای خواننده میشود. خواندن این کتاب به کسانی که فیلم «ماجرای نیمروز» را دیدهاند شدیدا توصیه میشود زیرا جریان همان فیلم و شخصیت هایش به طور بسیار کاملتر و صحیحتر و جزئیتر در این مصاحبهها حضور دارند. . جلد: پس از ۳۰خرداد ۱۳۶۰، موج ترور سازمان مجاهدین خلق که دیگر سازمان منافقین خوانده میشد، شهرهای ایران را در بر گرفت. در مقابل نیز جوانانی بودند که فداکارانه در عرصه امنیت حاضر شدند و جانفشانانه این موج سهمگین را مهار کردند...
رعد در آسمان بی ابر را از روی همان جلدش میتوان شناخت. همانجا نوشته تاریخ شفاهی مبارزه امنیتی با سازمان مجاهدین خلق. کتاب بسیار خوب و روان و خوشخوانی ست و موقع خواندنش هم خیلی سخاوتمندانه کلی درس می دهد من باب شناخت شخصیت های مهم سیاسی از 1357 به بعد. آدمی هایی را بهتر می بینید و می شناسید که اغلب در دوره ی حیات شما لااقل نفس کشیده اند و بسیاری دیگر هم که هنوز زنده هستند. نکته: اگر اطلاعات سیاسی و تاریخی از 1357 ندارید من حدس می زنم بخش زیادی از کتاب را درک نکنید و نفهمید مصاحبه شونده ها دارند چه می گویند و در باره چه کسانی صحبت می کنند. به عبارت دیگر اگر قصد شناخت سازمان مجاهدین خلق را دارید این کتاب مناسبی نیست. این بیشتر حواشی و اطراف کار را می گوید نه اصل روایت تاریخی را. حاشیه آن هم با زاویه ی دیدی به شدت تنگ و از پشت عینک امنیتی. خلاصه به شدت توصیه می کنم اگر علاقه مند این ژانر هستید از دستش ندهید.
ماجرای نیمروز فیلم بسیار خوبی بود که چند بار آن را دیدم، ماجرای نیمروز دو هم که ساخته شده و امسال میآید! به توصیه امیرحسین ثابتی عزیز بود که اولین بار این کتاب را تهیه کردم و مشغول خواندنش شدم، ولی در لیست کتاب های سایت نبود، تصمیم گرفتم آن را اضافه کنم؛ کتاب مشتمل بر مصاحبه با چندین نفر از اعضا سازمانهای اطلاعاتی آن زمان است و خاطرات و شگردهای مبارزاتی آنان با تیم های تروریستی و عملیات های نفوذ آنها، صریح بودن این دوستان که حالا ریشی سپید کرده اند و از گفتن حقایق ترسی ندارند بر درجه اعتبار کتاب افزوده و خواننده بعد از خواندن چند صفحه از کتاب پی میبرد که گوینده یک فرد سر سپرده به نظام نیست، بلکه یک انسان مثل خیلی های دیگر است، این شاید باعث تاثیر اثر در افراد کمتر معتقد نیز باشد، از طرفی اعتقادات متفاوت و اختلاف سلیقه های مامورین اطلاعاتی که در ��ویش آنها آشکار است نیز دلیل دیگری بر این ادعاست، خواندن این کتاب برای جوانان و بخصوص علاقه مندان به مسائل امنیتی و اطلاعاتی خالی از لطف نیست، سرگذشت جوانان متوسط زیر ۲۵سال دیروز که با سازمان یافته ترین گروهک های تروریستی در داخل و خارج ایران مبارزه میکردند، آنهم بدون هیچ سابقه اطلاعاتی و آموزشی!
این کتاب شامل یه سری مصاحبهست با مامورین امنیتی-اطلاعاتی اوایل انقلاب، که با گروههای التقاطی مثل فرقان و مجاهدین خلق مبارزه میکردن. جالبه که بعد از گذشت سالها و در حالی که بعضیاشون دیگه بازنشسته شدن، هنوز اسمشون توی کتاب گفته نشده و با سِمَتشون از هم تفکیک میشن. به نظر من برای مخاطب عام، کتاب روان و خوشخوانی نیست. زمان مصاحبه شاید اگر جملات مصاحبهشونده بی سر و ته هم بوده یا یه ضمیرهایی اون وسط به کار میبرده که معلوم نیست به کی اشاره دارن، مصاحبهکننده میفهمیده و مشکلی نداشته. ولی وقتی همون مصاحبه عینا به صورت متن درمیاد، خیلی جاهاش نامفهوم میشه. خیلی طول کشید تا تمومش کردم ولی اطلاعات خوبی درباره تاریخچه سازمان مجاهدین خلق بهم داد که برام جالب بود. در کل اگر کنجکاو هستید درباره موضوع کتاب، و بتونید وقت بذارید و با آرامش و طمانینه کتاب رو بخونید، حتما چیزی بیش از اونچه من فهمیدم رو خواهید فهمید. یه بار هم یه کسی درباره این کتاب گفته بود: اگه میخواید بدونید شخصیتهای فیلم "ماجرای نیمروز" در واقعیت چه کسانی بودن و چیکار کردن، این کتاب رو بخونید. چون دقیقا با همون آدما مصاحبه شده توی این کتاب: اونی که نفوذی بودنِ عباس زریباف رو کشف کرد، اونی که گفت من ازش بازجویی نمیکنم، اونی که ازش بازجویی کرد، اونی که برادرش توسط مجاهدین کشته شد و جسد سوختهش رو آورده بودن توی ستاد، و... .