چرت بعدازظهر، خاطرات سگی است که البته از کودکیاش چیزی به خاطر نمیآورد. ده سال پیش امردی خیابانگرد او را دزیده، و طی این مدت ماجراهای گوناگونی با صاحبش سپری کرده است. آنها از کنار خیابان یا پارکها عبور میکنند، از دست پلیس میگریزند و به گرسنگی، سرما و بیخانمانی دچارند. سگ درباره اربابش میگوید :مردم به او اعتنای سگ هم نمیکنند. پول را به من میدهند نه به او. از این بشر دوپا سر در نیاوردم. تنها چیزی که میدانم این است که آنها سه دستهاند: مهربان، مردم آزار و بیتفاوت.