رضا داوری اردكانی به سال ۱۳۱۲ در اردكان یزد به دنیا آمد و تا پایان دوره اول متوسطه در آنجا به مدرسه رفت. در سال ۱۳۳۰ از دانشسرای مقدماتی اصفهان دیپلم گرفت و در مهرماه همان سال به استخدام وزارت فرهنگ (وزارت آموزش و پرورش فعلی) درآمد و چندین سال در مدارس شهرهای اردكان، اراک، قم و تهران تدریس كرد. در سال ۱۳۳۴ برای تحصیل به دانشگاه تهران وارد شد و در رشته فلسفه به تحصیل پرداخت و در سال ۱۳۴۶ به اخذ درجه دكتری نائل آمد. او فیلسوف و متفکر ایرانی و استاد بازنشستهٔ گروه فلسفهٔ دانشگاه تهران است. داوری از سال ۱۳۶۹ عضو پیوستهٔ فرهنگستان علوم است و از سال ۱۳۷۷، ریاست این فرهنگستان را بر عهده دارد. او از چهرههای شاخص در حوزهٔ نظریهپردازی فرهنگی و اندیشهٔ فلسفی بشمار میآید. داوری عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و استاد مدعو دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات (تهران) است. وی یکی از اعضای هیئت مؤسس انجمن فلسفه میانفرهنگی ایران است و همچنین در حال حاضر یکی از اعضای هیئت مدیرهٔ این انجمن نیز میباشد.
این که کسی قادر باشه صد و هشتاد صفحه حرف بزنه و به قدر دو صفحه حرف به درد بخور نزنه، خودش یه جور هنره.
کتاب سه سخنرانیه که بیست سال قبل ایراد شدن، و هم پر از شعار و حرف های کلیه، و هم از دو سه تا کتاب ابتدایی پست مدرنیسم که اخیراً خوندم کمتر مطلب داره. در نتیجه، هشدار: خوندنش وقت تلف کردنه.
در هفتهای که گذشت توانستم کتاب «اندیشه پست مدرن» نوشته رضا داوری اردکانی را دو بار و با دقت بخوانم. انصافاً به خواندنش میارزید؛ کتاب خوش خوان و روانی که واکاوی فلسفی اندیشه پست مدرن و ربط و نسبت آن با دوران مدرن را پیش روی خود قرار داده است. این کتاب حاصل چند سخنرانی مفصل از داوری اردکانی در دهه هفتاد شمسی پیرامون مدرنیته است. او معتقد است که تلقی غرب به عنوان یک حادثه تاریخی این امکان را فراهم میآورد تا از چیستی تجدد بپرسیم. اینکه این تاریخ کِی و چگونه روی داده و چه راهی را پیموده و مقصدش کجا بوده و اکنون در چه منزل و مرحلهای است. این پرسش و تحقیقی که در پی طرح آن صورت میگیرد، معمولاً اندیشه پست مدرن خوانده میشود. به باور داوری، پست مدرن نه تنها اختصاص به غرب ندارد، بلکه ما بیشتر از غرب به آن مبتلا هستیم. یعنی این درست نیست که میگویند ما چه کار با پست مدرن داریم. داوری در این کتاب، اندیشه پست مدرن را مربوط به آینده نمیداند و با ترجمه آن به معنای پسامدرن، همرأی نیست؛ چرا که پست مدرن چیزی بعد از مدرنیته نیست، یعنی در واقع برای رسیدن به این دوران نباید دورانی را سپری کرد. او اندیشه پست مدرن را به سان دیواری میبیند که هم اکنون در برابر مدرنیته سربرافراشته و ایستاده است. به عبارت دیگر، اندیشه پست مدرن، نقد تجدد است و نه رد آن. پست مدرن، زمان پرسش مدرنیته است و یک مرحله و دوره و عقیده و مرام نیست.
در بخشی از این کتاب آمده است: «مدرن نو است و اگر چنین است، پست مدرن از مدرنیته منفک نمیشود. همه چیز در مدرنیته کهنه میشود و هر چه نو است، پست مدرن است و اصولاً اقتضای مدرنیته وجود پست مدرن است. اگر مدرنیته، مدرن است، باید پست مدرن نیز باشد. چنانکه قهرمان دیروز، نباید قهرمان امروز باشد و قهرمان امروز نیز نباید فردا قهرمان باشد. فردا قهرمان دیگری میآید و قهرمان امروز میرود در صف قهرمان سابق و به تاریخ قهرمانان میپیوندد.»
او معتقد است، فلسفه نمیتواند بدبین باشد؛ بدبینی و خوشبینی اصلاً بینش نیست. فیلسوف نه بدبین است و نه خوشبین. زیرا خوشبینی حماقت است و فلسفه به قول دولوز حماقت را آشکار میسازد و بدبینی هم جلوه طبع نازک نارنجی اشخاص لوس و عبوس است و فیلسوف که درد تفکر را تحمل میکند، چگونه لوس و نازک نارنجی باشد! بیشتر کتابهای رضا داوری اردکانی توسط انتشارات سخن منتشر شده؛ او بیش از پنجاه عنوان کتاب [در حوزههای فلسفه، علوم انسانی، سنت و تجدد و ایران معاصر] به رشته تحریر در آورده است. بیژن عبدالکریمی در مراسم پاسداشت مقام داوری اردکانی، رئیس فرهنگستان علوم و چهره ماندگار فلسفه که به تاریخ ۲۹ دی ۱۳۹۵ در تهران برگزار شد، چنین گفت: «تلقی من این است که ما مسئله نداریم بلکه بحران داریم و کمتر کسی این موضوع را جدی گرفته است. این درحالیست که ما برای فهم جهان احتیاج به مسئله داریم. از میان متفکران معاصر تنها کسی که به این موضوع توجه دارد که فهم جهان یک امر دم دستی نیست و احتیاج به تفکر دارد، دکتر داوری و آثار ایشان است.»
خلاصه مطلب اینکه: خواندن این کتاب را به دوستان دلبسته به توسعه ایران معاصر و علاقمندان به مسائل «سنت» و «تجدد» توصیه میکنم.